@Book_Life
ترسم از آدمهاییه که مثل تاکسی باهات برخورد میکنن،
آدمهایی که بیهوا وارد زندگیت میشن،
با عجله حرف از دوست داشتن میزنن
و واسه پیش رفتن شتاب دارن،
لعنتیها انگار میخوان فرار کنن،
انگار میخوان فراموش کنن،
و وقتی هم که میبینن
به اندازهی کافی دور شدن،
بیمقدمه میگن؛ ممنون، پیاده میشم...!
قهوهی سرد آقای نویسنده | #روزبه_معین
ترسم از آدمهاییه که مثل تاکسی باهات برخورد میکنن،
آدمهایی که بیهوا وارد زندگیت میشن،
با عجله حرف از دوست داشتن میزنن
و واسه پیش رفتن شتاب دارن،
لعنتیها انگار میخوان فرار کنن،
انگار میخوان فراموش کنن،
و وقتی هم که میبینن
به اندازهی کافی دور شدن،
بیمقدمه میگن؛ ممنون، پیاده میشم...!
قهوهی سرد آقای نویسنده | #روزبه_معین