🔴نقد اندیشه سیاسی آقای مصباح(بخش پایانی)
🔺چهارم بهمن ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘نقدی که بر رویکرد آقای مصباح وارد است، قانون را در حکومت، امری فرعی میبینند. آن را به اراده حاکم (با همان شرایطی که گفته) تقلیل میدهند، در حالی که قانون محصول اراده ملت است. اگر هم قرار است قانون ناشی از خواست خدا باشد این باید از مجرای فهم و پذیرش مردم عبور کند، همان طور که در نظریه آقای مصباح اصل حکومت هم از همین مجرا تحقق مییابد. اصولا در اسلام چیزی به نام دستور خدا مثل آنچه در مسیحیت کاتولیک است، نداریم. آنچه که هست برداشتهای افراد و مجتهدین است از آنچه فکر میکنند که دستور خداوند است و لذا هیچ کس نمیتواند دیگران را به پیروی از برداشتهای خود مجبور کند.
🔘به علاوه فرض کنیم که فلسفه سیاسی ایشان را پذیرفتیم، حال اگر کسی اطمینان پیدا کند که حکم خداوند (چه برداشت وی از حکم یا حکومت مشابه و یا متفاوت با ایشان باشد) در حکومت جاری و ساری نیست، چه باید کند؟ آیا باید تبعیت کند؟ آیا ماجرای حکومت اسلامی و حاکم از طرف خدا، صفر و یک است؟ یعنی یا هست یا نیست؟ اگر چنین است که بحثی نمیماند، چون نتیجه از پیش معلوم است؛ ولی اگر صفر و یکی نیست، کجا باید علیه آن انتقاد یا حتی اقدام عملی و انتقادی کرد؟
🔘اگر کسی معتقد باشد که این حکومت اسلامی نیست، چون قوانین شرعی مثل بردهداری را اجرایی نمیکند، چه باید کرد؟ همانطور که آقای مصباح گفتهاند: ▪️"اسلام هيچگاه در صدد الغاي اينگونه بردهگيرى نبوده و نيست و اين موضع اسلام كاملاً قابل دفاع و توجيه عقلانى است. بنابراين، كوشش بسيارى از روشنفكران و نويسندگان غربزدة جهان اسلام كه اسلام را نافى و ناسخ هرگونه بردهدارى قلمداد ميكنند و آيات مربوط به بردگى و بردهدارى را ناظر به امرى موقت و گذرا ميدانند كه مختص صدر اسلام بوده تلاشى بيهوده است. اسلام بردگى را مطلقاً الغا نمىكند."(پایان نقل قول از آقای مصباح)▪️
https://telegra.ph/نقد-اندیشه-سیاسی-آقای-مصباحبخش-پایانی-01-22
🔺چهارم بهمن ۱۴۰۳
✍️عباس عبدی
🔘نقدی که بر رویکرد آقای مصباح وارد است، قانون را در حکومت، امری فرعی میبینند. آن را به اراده حاکم (با همان شرایطی که گفته) تقلیل میدهند، در حالی که قانون محصول اراده ملت است. اگر هم قرار است قانون ناشی از خواست خدا باشد این باید از مجرای فهم و پذیرش مردم عبور کند، همان طور که در نظریه آقای مصباح اصل حکومت هم از همین مجرا تحقق مییابد. اصولا در اسلام چیزی به نام دستور خدا مثل آنچه در مسیحیت کاتولیک است، نداریم. آنچه که هست برداشتهای افراد و مجتهدین است از آنچه فکر میکنند که دستور خداوند است و لذا هیچ کس نمیتواند دیگران را به پیروی از برداشتهای خود مجبور کند.
🔘به علاوه فرض کنیم که فلسفه سیاسی ایشان را پذیرفتیم، حال اگر کسی اطمینان پیدا کند که حکم خداوند (چه برداشت وی از حکم یا حکومت مشابه و یا متفاوت با ایشان باشد) در حکومت جاری و ساری نیست، چه باید کند؟ آیا باید تبعیت کند؟ آیا ماجرای حکومت اسلامی و حاکم از طرف خدا، صفر و یک است؟ یعنی یا هست یا نیست؟ اگر چنین است که بحثی نمیماند، چون نتیجه از پیش معلوم است؛ ولی اگر صفر و یکی نیست، کجا باید علیه آن انتقاد یا حتی اقدام عملی و انتقادی کرد؟
🔘اگر کسی معتقد باشد که این حکومت اسلامی نیست، چون قوانین شرعی مثل بردهداری را اجرایی نمیکند، چه باید کرد؟ همانطور که آقای مصباح گفتهاند: ▪️"اسلام هيچگاه در صدد الغاي اينگونه بردهگيرى نبوده و نيست و اين موضع اسلام كاملاً قابل دفاع و توجيه عقلانى است. بنابراين، كوشش بسيارى از روشنفكران و نويسندگان غربزدة جهان اسلام كه اسلام را نافى و ناسخ هرگونه بردهدارى قلمداد ميكنند و آيات مربوط به بردگى و بردهدارى را ناظر به امرى موقت و گذرا ميدانند كه مختص صدر اسلام بوده تلاشى بيهوده است. اسلام بردگى را مطلقاً الغا نمىكند."(پایان نقل قول از آقای مصباح)▪️
https://telegra.ph/نقد-اندیشه-سیاسی-آقای-مصباحبخش-پایانی-01-22