⸂⌜ ᎢᎪᎬKᎾᎾK's fanFIC📣^


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Эротика


این چنل تنها برای اعلام آپ فیک ها و فیک های تمام شدست💜📣
لیست فیک های در حال آپ: #fic
وانشات: #Oneshot
تمام شده: #full
رمز پارت ها: داخل گروه
توییت از فیک ها: #TWT_fic
گروه نظرات:
[ https://t.me/joinchat/ABDAjVb2P9w1YmVk ]
چنل اصلی:
@VKook_i

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Эротика
Статистика
Фильтр публикаций


␥ 𝐓𝐡𝐞 𝐊𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐨𝐟 𝐅𝐥𝐨𝐰𝐞𝐫𝐬🥀

ـ رخصت نده نوای چنگ‌نوازِ النگوهای مصری و خط‌چشمِ کحل‌فامت رو باردیگر، شنوا باشم و ببینم آمورِت...چون بیم‌ دارم به نام آهو و بوسه و زیبا بودن، غارت کنم وجودت رو!

سلام، مامانی الیوتم. نترسید، خودم ایوان رو غارت می‌کنم💋
「 #TheKnight  ⁞ #TwT 」

@VKook_i
@vkooki_fic


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
␥ 𝐓𝐡𝐞 𝐊𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐨𝐟 𝐅𝐥𝐨𝐰𝐞𝐫𝐬🥀

- مصری نیستی، ولیکن خط‌چشم سرمه‌گونِ چشم‌هات، مانند کلئوپاترا مزین شده! حوریچه‌ی سه‌گامی که به اندازه‌ی دو حرف از اسمت یعنی " لو" قد و قامت داری...لو کوچولو! چشم‌های یک ملکه‌ی قدرتمند مصری رو داری؛ با همون شور و شرارتِ داغ و آتشین که مسبب به زانو انداختن یک ژنرال رومی شد!

*چون که عاشقِ کلئوپاترای خودمم💘
「 #TheKnight  ⁞ #TwT 」

@VKook_i
@vkooki_fic


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
␥ 𝑯𝒆𝒂𝒍 𝑴𝒆, 𝑲𝒊𝒍𝒍𝒆𝒓 🔜 PT3

_کی تو رو فرستاده؟
_زندگی!

🩸

دست‌هاش رو کمی بالا آورد و هم‌راستا با سینه‌ش قرار داد؛ بعد از اون به آرومی در حالی‌که حالا دیگه نیم‌تنه بالاییش هم‌جهت با حرکت دست‌هاش جلو و عقب برده می‌شد، همراه با نُت‌های دیوانه‌وار؛ شروع به حرکت دادن گردنش کرد و وقتی بالاخره خسته شد، یکی از پاهاش رو جلو و دیگری رو عقب برد! این بار انرژیش رو روی پایین‌تنه‌ش گذاشت و کمی زانوهاش رو خم کرد؛ آهنگ به اوج خودش رسید و در حالی‌که نمی‌تونست لبخندش رو پنهان کنه، گردنش رو عقب برد و با حرکت ریز پاهاش به چپ و راست، قهقهه بلندی سر داد که ناله ضعیف مرد، در حالی‌که از شدت درد به خودش می‌پیچید توجهش رو جلب کرد پس از حرکت ایستاد و بخاطر بر هم زدن جشن و رقص کوچکش بهش چشم‌غره رفت و لعنتی زیر لب گفت.

_تو... کی هستی؟
چاقوش رو بالا آورد و چشم‌هاش رو ریز کرد، اون لبخند درخشان هنوز هم روی لب‌هاش بود:
_خب... اون‌ها بهم می‌گن شبح اما...
این بار بطور کامل به سمت مرد چرخید و کمی به جلو خم شد، جوری که مطمئن بشه قبل از بیهوش شدن به خوبی چهره‌ش رو می‌بینه و...


「 #HealMe ⁞ #Spoil 」

@VKook_i
@vkooki_fic


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
␥ 𝐒𝐚𝐮𝐝𝐚𝐝𝐞 🦋


آن مرد چه می‌دانست؟ از احساس خاکستر شده و نگفته‌های قلبِ غمگینی که به اجبار کوچ کرده بود، چه می‌دانست؟



نشست کنج قلبم. ممنون از وجودت ساکورای عزیزم. 🥺❤️

「 #Saudade  ⁞ #ارسالی 」

@VKook_i
@vkooki_fic


␥ 𝐒𝐚𝐮𝐝𝐚𝐝𝐞


«تو که قصد نداری آرزوی نیمه‌تمومم بشی، نه؟»

دفترِ غم‌بوسیده و نارنجی‌رنگش را با ملایمت داخل کشو قرار داد و در صورتی که تک‌جلدِ سپیدرنگی بر روی میز می‌نشاند، خطاب بر برگ‌‌های دست نخورده و پرتعداد دفتر زمزمه کرد.
برگ‌هایی که شاید تا آن لحظه سبک‌بال و عاری از خاطرات اما، از آن دقیقه به بعد چون روح کودکانه‌‌ی معشوق زلال و سرآغاز دنیای رنگ گرفته‌ی ساعت‌ساز بود.
اما سوال آنجا بود؛ آیا نیمه‌تمام می‌ماند یا نه؟ حتی دگر خالق هم جوابی برای آن پرسش نداشت!



「 #Saudade ⁞ #TwT 」

@VKook_i
@vkooki_fic


عزیزای دلم سلام.
امیدوارم که سلامت باشید و حالتون خوب باشه.
اینجام که بگم متاسفانه امروز پارت جدید آپ نمی‌شه. می‌دونم منتظرش بودید، از این فرصت استفاده می‌کنم تا فولپارت ۱ تا ۵۰ رو برای هفته آینده ادیت و حاضر کنم و ازتون می‌خوام به رسم همیشگی هفته آخر سال، منتظر یه پارت طولانی بمونید. ✨🩵
فولپارت هفته‌ی آینده یه سری مسائلی رو براتون توضیح می‌دم و در نهایت خیلی خوشحالم که دارمتون نوردونه‌های من 💛💫
امیدوارم درک کنید و منتظرش بمونید. 🙏🏻

#jill
#LAGOON🪷


␥ 𝐓𝐡𝐞 𝐊𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐨𝐟 𝐅𝐥𝐨𝐰𝐞𝐫𝐬🥀

- خوب به خاطر بسپر یولالی! اشک، آبادیِ چشمِ...آبادی چشم‌هات رو خراب می‌کردم اگر همینطور گریان نگاهم می‌کردی!

「 #TheKnight  ⁞ #TwT 」

@VKook_i
@vkooki_fic


برای پریاپوس که دایره‌ی حضورش نزدیک به پریِ لاتینا، بسیار ممنوع و خطرناکه🔗
1:12 🖤

I'm a melancholy man
That's what I am
All the world surrounds me and my feet are on the ground
I'm a very lonely man

#TheKnight  ❘ #Music

@Vkook_i ༢࿔ུ
@vkooki_fic ༢࿔ུ


␥ 𝐓𝐡𝐞 𝐊𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐨𝐟 𝐅𝐥𝐨𝐰𝐞𝐫𝐬🥀

- چشم داری، بغل‌بغل شعر و کهربا...غزل‌غزل ناز و بنفشه!
پس به چشم‌هات قسم یاد کن و سوگند بخور، چون تنها در این صورت من به حرف‌های تو اعتقاد پیدا می‌کنم بِلامور!

「 #TheKnight  ⁞ #TwT 」

@VKook_i
@vkooki_fic


␥ 𝑯𝒆𝒂𝒍 𝑴𝒆, 𝑲𝒊𝒍𝒍𝒆𝒓 🔜 PT2

بچگی؟ این چیزی بود که هیچوقت تجربه‌ش نکرده بود... می‌تونست قسم بخوره از همون لحظه‌ای که چشم‌هاش رو به روی این دنیای نحس باز کرده بود، یک بزرگسال محسوب می‌شد!
هیچوقت نتونسته بود زیر بار سنگین نگاه، حرف‌ها و توقعات اون‌ها شادی رو تجربه کنه. حس کسی رو داشت که هر روز صبح که بیدار می‌شد؛ هر شب قبل از خواب، سرش رو تو یک سطل آب یخ فرو می‌کردن و درست لحظه‌ای که نفس کم می‌آورد و خوشحال بود که قراره به زودی زندگیش به پایان برسه، یک نفر بیرونش می‌کشید و به زور زنده و مجبورش می‌کرد باقی اوقاتش رو به تماشای خودِ در حال جون‌کندنش بشینه... پس هم جون می‌کند و هم جون کندن خودش رو تماشا می‌کرد.
برای بزرگ شدن عجله داشت؟ گاهی با تمام وجود دلش می‌خواست هزاران سال به عقب برگرده و گاهی دلش می‌خواست میلیون‌ها سال نوری از آدم‌ها و جایی که در اون بود، فاصله بگیره و دور بشه پس نه؛ اون برای بزرگ شدن هیچ عجله‌ای نداشت، اون برای دور شدن و فرار کردن عجله داشت... تا وقتی که حس می‌کرد روحش به زنجیر کشیده شده، سن فقط یک عدد احمقانه بود.

「 #HealMe ⁞ #Spoil 」

@VKook_i
@vkooki_fic


␥ 𝐒𝐚𝐮𝐝𝐚𝐝𝐞 🦋


_بگو؛ بگو عاشقمی و بیشتر از این دچارم کن..._

تپش‌های دیوانه و بی‌قرار ساعت‌ساز، در سینه نفس سوزاند.
آلاله‌ی نازبرگش چه خواسته بود؟
آن‌که دوباره و دوباره‌ ابتلا به نفس‌هایی شیرین را ابراز کرده و از نو برای سرخ‌غنچه‌اش، عاشقی کند؟
آری؛ و چه کاری ساده‌تر از آن بود؟

ممنون از دلبری و قاب‌های قشنگتون؛ خیلی زیبا و عزیزید. 🥺❤️


「 #Saudade  ⁞ #ارسالی 」

@VKook_i
@vkooki_fic


بنا به دلایلِ شخصی، این هفته شوالیه‌‌ی گل‌ها پذیرای نگاه شما نیست.
#TheKnight


Репост из: 〖!†αɛKøøK!〗
🔜 ☆🩸Heal Me, Killer ꔹ ✟

سلام!
دلونا هستم. ممکنه عده‌ای از قبل من رو بشناسن و بدونن که همیشه طرفدار سفر به دنیاهای فانتزی بودم اما این بار و با این فیکشن که اولین کار بلند من در ویکوکی و یکی فرزندان موردعلاقه‌م هستش؛ قراره به دنیای جرم و جنایت، خون و خونریزی، انتقام و عشق سفر کنیم. بابت بودن در اینجا و کنار شما بسیار خوشحالم و امیدوارم با خوندن این داستان طعم هیجان، عشق، غم و خشم رو بچشید فقط مراقب باشید که شما هم به قاتل و دشمنتون دل نبندید چون اون، خیلی دلفریبه!


⬥ نامِ فیک ↲ Heal Me, Killer  ⇝
⬥ ژانر ↲ جنایی، معمایی، اسمات🔞 رمنس، انگست⇝
⬥ کاپل ↲ 𝄄 کوکوی / ویکوک
⬥ روزهای آپ ↲  دوشنبه‌ها  🔜 ⇝
⬥ نویسنده ↲ #Deluna ⇝


                  ⬥❀❥꙳---- ༼✟༽ ----꙳❥❀⬥
               

꙳ قسمتی از داستان ↲

"از آخرین باری که سیگار کشیدم، ده سالی می‌گذره."
پوزخند عمیقی زد و سیگارش رو روشن کرد:
"پس ریه‌های سالمی داری کارآگاه!"
به محض شنیدن اسمش از لب‌های غریبه با تعجب بهش نگاه کرد:
"وقتی مست بودم شغلم رو بهت گفتم؟"
مرد پک عمیقی به سیگارش زد و با چونه‌ش به کارت شناسایی تهیونگ که درست روبه‌روشون قرار داشت، اشاره کرد.
"درسته. من یه کارآگاه کوفتی‌ام... امیدوارم یه مجرم یا همچین چیزی نباشی!"
"منم امیدوارم."
"عالیه."
نفس عمیقی کشید و همزمان مرد سیگارش رو از شیشه به بیرون انداخت.
"این بوی چیه؟"
"سیگار؟"
"شکلات؟"
"قراره از اون احمق‌هایی باشی که معتقده چون از سیگارهای طعم‌دار استفاده می‌کنم یه مرد واقعی نیستم؟"
"نه، مطمئناً یه مرد واقعی هستی. به من که به خوبی ثابتش کردی!"
حرفش باعث شد غریبه شونه‌ای بالا بندازه و با غرور به روبه‌روش خیره بشه. بعد گذشت از چند دقیقه در سکوت و کشیدن سه سیگار دیگه، مرد دستگیره رو پایین کشید و پیاده شد. با حرکت ناگهانیش تهیونگ شوکه شد و تازه یادش اومد که باز هم فراموش کرده اسمش رو بپرسه پس سرش رو از شیشه بیرون آورد و تقریباً داد زد:
"باید چی صدات کنم؟"
غریبه بدون اینکه به سمتش بچرخه؛ در نیمه‌های راه متوقف شد و در حالی جواب داد که دستش رو به نشونه خداحافظی تکون می‌داد.
"اگه دوباره همدیگه رو دیدیم، بهت می‌گم."
دوباره به راه افتاد:
"تا بعد، کارآگاه!"
با شنیدن جوابش؛ اخم‌هاش رو در هم کشید و خودش رو تو صندلیش جا داد، بوی سیگارهای شکلاتی مرد همه جای ماشینش باقی مونده بود...


꙳ ᴡʀɪᴛᴇɴ ʙʏ⇝⬥⸾ #Deluna , @Delunam ⸾⬥

                   ⬥❀❥꙳---- ༼✟༽ ----꙳❥❀⬥


〮 𓍸 ❘ #HealMe  ❘ #Fic 𓍺
-
ꜜꜜ༞
➛𖧹 @VKOOK_I  ད ྀ


سلام به همراهان همیشگی و پرمحبتم.
متاسفانه باید بگم که امشب پارت جدید سوداد آپ نخواهد شد.
از نگاهِ منتظر و ارزشمندتون عذر می‌خوام و امیدوارم خونه رو مثل همیشه گرم نگه دارید.
هفته‌ی آینده با یک پارت طولانی و شیرین به آغوش شما عزیزان برمی‌گردم. 🩵

#‌‌Saren
#Saudade


سلام نوردونه‌های عزیزم.
امیدوارم که حالتون خوب باشه.
این هفته متاسفانه نتونستم پارت رو آماده کنم.🥲 دلمم خیلی براتون تنگ شده، لطفاً هوای دل خودتون و لگون رو داشته باشید.
هفته‌ی آینده با یه پارت بلندتر میام پیشتون عزیزای من.

#jill
#LAGOON🪷


برای فندقِ شکلاتیِ شوالیه‌ی گناهکار🤍

1:08 ✨
من هر روز برای وجود تو شکرگزارم
تو تنها کسی هستی که در این کره زمین دارم
وقتی که در خواب هستی به تو نگاه می‌کنم
تو آرامش منی، پایه‌ی عشق من
این رو درک می‌کنم
زیبایی من باش
شکلات شیرین من🤎

بدون که همیشه نزدیکت هستم و از آرامش‌مون مراقبت می‌کنم

همیشه با من باش🪵


#TheKnight  ❘ #Music

@Vkook_i ༢࿔ུ
@vkooki_fic ༢࿔ུ


␥ 𝐓𝐡𝐞 𝐊𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐨𝐟 𝐅𝐥𝐨𝐰𝐞𝐫𝐬🥀

- اوه نکنه نیت داری تو سرخیِ گلگونِ گونه‌هات، من رو به آتش بکشی حوریِ سرخ؟ امان از دست انگور‌های بانمک! اما بایستی عارض بشم که اشتباه گمان و نیت کردی...چون سرخیِ لب‌هات بیشتر حرارت داره! به راستی که حالا اینطور مناجات‌گوی شدی مقابلم، پس یقینا در این لحظه طفل‌های بی‌شماری رو هم قادری با بوسه‌هات غسل تعمید بدی...اینطور نیست دعا کوچولو؟

•اسپویل از پارت ۲۷؟ :)🍒
「 #TheKnight  ⁞ #TwT 」

@VKook_i
@vkooki_fic


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
␥ لیست فیک‌هایی که به زودی در چنل تهکوک آپ خواهند شد💕

#HealMe

_آخرین رویایی که داری چیه؟
_آخرین رویا؟
_آره! همون قابی که شخصیت اصلی داستان؛ دنیا رو می‌بینه که داره تموم می‌شه اما هیچ اهمیتی به این موضوع نمیده چون رویاش خیلی زیباتره، خیلی مهم‌تر...
_رقصیدن با تو در حالی‌که یه سیگار گوشه لبمه و تو می‌خندی... تو آخرین رویای منی. اولین و آخرین رویای من.

‌‌‌‌‌‌
🌟🌟🌟🌟


#AdultLove

"چیزی بود که بیش از عطر رز سفید که در هوا پیچیده بود آزارم می‌داد، چشم‌هایی که به خاک مقدس اشک‌هایش نشسته بودند. یادم می‌آمد که روزی بر تمام آن‌ها بوسه می‌زدم و امروز؟ امروز خدای تمام آن اشک‌ها من بودم"

「 #ComingSoon 」

@VKook_i
@vkooki_fic


‌␥ 𝐒𝐚𝐮𝐝𝐚𝐝𝐞 🦋


_مهتابِ تیله‌هات و آرامش نگاهی که به جونم افتاده. رازش چیه؟
_عاشقه! 
_برای من؟ هوم عمرِدل؟ 
_برای تو..._


خیلی سوداد وایب. 🥺❤️
فدای شما و دلبری‌هاتون بشم.


「 #Saudade  ⁞ #ارسالی 」

@VKook_i
@vkooki_fic


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
␥ 𝐒𝐚𝐮𝐝𝐚𝐝𝐞 🦋

گل‌دانه‌ی ساده‌دل و حساس‌تنش، تمام مسیر تا بازگشت به آغوش مرد را پابرهنه طی کرده بود؟ همان‌طور به‌نظر می‌رسید.
اما برای چه؟
نکند؛ نکند که آلاله‌ی مجروح‌برگ و بی‌گناهش به تنهایی چشم باز کرده و از نبودِ سایه‌ی معشوق، به وحشت افتاده بود؟
لعنت بر او و دست‌های نالایقی که در مراقبت از گلبرگش، بی‌کفایت مانده بود!
نازپرورده‌ی بوسه‌طلب و سپید‌برگش به حتم ترسیده و در غم غرق بود.
آری؛ باید آرامَش می‌کرد.



یه ارسالی قشنگ و خواستنی ببینیم. 🥺❤️


「 #Saudade  ⁞ #ارسالی 」

@VKook_i
@vkooki_fic

Показано 20 последних публикаций.