👆👆👆👇👇👇👇
این مقاله به بررسی ریشه و تحول معنای کلمه "شخص" به عنوان یک اصطلاح منطقی در متون کلاسیک عربی میپردازد. در ابتدا، نویسنده با بررسی معنای این کلمه در لغتنامههای کلاسیک عربی، به این نتیجه میرسد که "شخص" در اصل به معنای "جسم، ظاهر مادی یا پیکر" بوده و هیچ ارتباطی با مفهوم "فرد یا شخص" نداشته است.
در ادامه، مقاله به بررسی متون دینی و روایی میپردازد و نشان میدهد که در این متون نیز کلمه "شخص" به معنای "فرد یا شخص" به کار نرفته است و موارد نادری که این کلمه در معنای نزدیک به فردیت به کار رفته، مورد تردید بوده یا به عنوان تحریف در نقل حدیث تلقی شده است.
سپس، مقاله به بررسی کاربرد کلمه "شخص" در متون فلسفی و منطقی میپردازد و نشان میدهد که در این متون، "شخص" به معنای "فرد، موجودی متعلق به یک نوع یا طبقه، یا یک موجود مشخص" به کار رفته است. نویسنده با بررسی ترجمههای اولیه متون یونانی به عربی، به این نتیجه میرسد که مترجمان، کلمه "شخص" را به عنوان معادل اصطلاحات یونانی مانند "ἄτομον" (اتم، فرد غیرقابل تقسیم) و "καθ’ ἕκαστον" (هر یک) به کار بردهاند.
نویسنده استدلال می کند که این تغییر معنا در کلمه "شخص" در زبان عربی، ناشی از تاثیر زبان فارسی و پهلوی بوده است. در زبانهای ایرانی، کلمه "تن" هم به معنای "جسم" و هم به معنای "شخص یا فرد" به کار میرفته است. نویسنده پیشنهاد می کند که ابن مقفع یا پسرش که مترجمان متون منطقی به عربی بودند، با توجه به معنای دوگانه کلمه "تن" در زبان فارسی، از کلمه عربی "شخص" برای انتقال مفهوم "فرد" در متون فلسفی استفاده کردهاند. به عبارت دیگر، این تغییر معنای کلمه "شخص" از "پیکر" به "فرد" وام گرفته شده از زبان فارسی است.
در نهایت، نویسنده با بررسی آثار نویسندگان و شاعران ایرانی اوایل دوره اسلامی مانند ناصر خسرو و بلعمی، نشان میدهد که آنها نیز با هر دو معنای "جسم" و "فرد" کلمه "شخص" آشنا بودهاند و گاهی این دو کلمه را به جای هم به کار میبردهاند که نشان دهنده نزدیکی این دو مفهوم در زبان فارسی و تاثیر آن بر درک نویسندگان ایرانی از کلمه "شخص" است.
به طور خلاصه، این مقاله نشان میدهد که کلمه "شخص" در زبان عربی، در ابتدا فقط به معنای "جسم" بوده و معنای "فرد" آن، یک اصطلاح فنی است که در متون فلسفی و منطقی رایج شده است و احتمالا از طریق ترجمه از زبان فارسی به عربی وارد این زبان شده است.
این مقاله به بررسی ریشه و تحول معنای کلمه "شخص" به عنوان یک اصطلاح منطقی در متون کلاسیک عربی میپردازد. در ابتدا، نویسنده با بررسی معنای این کلمه در لغتنامههای کلاسیک عربی، به این نتیجه میرسد که "شخص" در اصل به معنای "جسم، ظاهر مادی یا پیکر" بوده و هیچ ارتباطی با مفهوم "فرد یا شخص" نداشته است.
در ادامه، مقاله به بررسی متون دینی و روایی میپردازد و نشان میدهد که در این متون نیز کلمه "شخص" به معنای "فرد یا شخص" به کار نرفته است و موارد نادری که این کلمه در معنای نزدیک به فردیت به کار رفته، مورد تردید بوده یا به عنوان تحریف در نقل حدیث تلقی شده است.
سپس، مقاله به بررسی کاربرد کلمه "شخص" در متون فلسفی و منطقی میپردازد و نشان میدهد که در این متون، "شخص" به معنای "فرد، موجودی متعلق به یک نوع یا طبقه، یا یک موجود مشخص" به کار رفته است. نویسنده با بررسی ترجمههای اولیه متون یونانی به عربی، به این نتیجه میرسد که مترجمان، کلمه "شخص" را به عنوان معادل اصطلاحات یونانی مانند "ἄτομον" (اتم، فرد غیرقابل تقسیم) و "καθ’ ἕκαστον" (هر یک) به کار بردهاند.
نویسنده استدلال می کند که این تغییر معنا در کلمه "شخص" در زبان عربی، ناشی از تاثیر زبان فارسی و پهلوی بوده است. در زبانهای ایرانی، کلمه "تن" هم به معنای "جسم" و هم به معنای "شخص یا فرد" به کار میرفته است. نویسنده پیشنهاد می کند که ابن مقفع یا پسرش که مترجمان متون منطقی به عربی بودند، با توجه به معنای دوگانه کلمه "تن" در زبان فارسی، از کلمه عربی "شخص" برای انتقال مفهوم "فرد" در متون فلسفی استفاده کردهاند. به عبارت دیگر، این تغییر معنای کلمه "شخص" از "پیکر" به "فرد" وام گرفته شده از زبان فارسی است.
در نهایت، نویسنده با بررسی آثار نویسندگان و شاعران ایرانی اوایل دوره اسلامی مانند ناصر خسرو و بلعمی، نشان میدهد که آنها نیز با هر دو معنای "جسم" و "فرد" کلمه "شخص" آشنا بودهاند و گاهی این دو کلمه را به جای هم به کار میبردهاند که نشان دهنده نزدیکی این دو مفهوم در زبان فارسی و تاثیر آن بر درک نویسندگان ایرانی از کلمه "شخص" است.
به طور خلاصه، این مقاله نشان میدهد که کلمه "شخص" در زبان عربی، در ابتدا فقط به معنای "جسم" بوده و معنای "فرد" آن، یک اصطلاح فنی است که در متون فلسفی و منطقی رایج شده است و احتمالا از طریق ترجمه از زبان فارسی به عربی وارد این زبان شده است.