+ سـتـارههـای چـشمـانـت چـرا خـامـوش شـدهانـد؟
-شـایـد چـون امـیدشـان را از دسـت دادهانـد. + من میتوانم بـرایت
امـید شـوم، اصلاً مـن سـتارهی آن دو کهکشانِ تاریکت میشوم، جـونگ کـوک!
-
مـیدانـی در آسـمان هـزاران سـتاره وجـود دارد؟ بـگذار بقیه ستارههای این آسمان باشند،
تو برای من نه تنها یک ستاره،خـورشـید یا مـاه بلکـه یـک کـهکـشـانِ سـحر آمـیز و زیبـا هـستـی.
بـگذار که در دل شـب هـایِ تـاریکِ زنـدگی ام
نـورِ تـو را جـستجو کـنم.
هر بار که به چـشمـانِ نافذت ات مینگرم، گویی در آسـمانی افـسونکـننده غـوطـهور مـیشوم؛ نگـاهی که مرا در خود محو میکند و تا عـمق وجودم را می سـوزاند؛در آغـوشِ نـگـاهِ تو، دنیایِ من رنگ و بو میگیرد.
چـشمـانِ تو امیـدِ روشـنایی بـخـشِ چـشمانِ مـن است.