شکوفه های بهاری انجمن دلها


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана



Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: اشعارجعفرخطیبی
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
‏فیلم از طرف J Khatibi ای تو از گلهای صحرا پاکتر


Репост из: اشعارجعفرخطیبی
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
‏فیلم از طرف J Khatibi دلم را بی محبا داده بودم


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
‏فیلم از طرف Nasrinchizari


‏عکس از Nasrinchizari


‏عکس از Nasrinchizari


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
‏فیلم از طرف Nasrinchizari


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
‏فیلم از طرف Nasrinchizari












Репост из: اشعارجعفرخطیبی
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
‏فیلم از طرف J Khatibi


Репост из: فرهنگ و منش پارسی
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
کنون ای خردمند وصف خرد
بدین جایگه گفتن اندر خورد

خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد


خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای


از او شادمانی و ز اویت غمی است
و ز اویت فزونی و ز اویت کمی است

چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار او بر خورد

کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کردهٔ خویش ریش


هشیوار دیوانه خواند ورا
همان خویش بیگانه داند ورا

از اویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد به بند

خرد چشم جان است چون بنگری
تو بی‌چشم شادان جهان نسپری


نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جان است و آن سه پاس

سه پاس تو چشم است و گوش و زبان
کز این سه رسد نیک و بد بی‌گمان

خرد را و جان را که یارد ستود
و گر من ستایم که یارد شنود

حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
از این پس بگو کآفرینش چه بود

تویی کردهٔ کردگار جهان
ببینی همی آشکار و نهان

به گفتار دانندگان راه جوی
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی

ز هر دانشی چون سخن بشنوی
از آموختن یک زمان نغنوی


چو دیدار یابی به شاخ سخن
بدانی که دانش نیاید به بن

#فردوسی
#شاهنامه
#خرد


Репост из: کانال آثار داتیس مهرابیان
#آیینهای_شامانی_در_ایران_باستان

#جشن_سده_بر_پایه_آیین_مهر
#نوشته_دوم
#داتیس_مهرابیان
#بخش_چهل_و_هشتم


در بامداد روان بخش آبان روز از بهمن ماه ،
رپیتاوین ، دوشیزه نی نواز ( سیمرغ یا ایزد بخشاینده ی فروغ و گرما ، به ریخت آذرخش از آسمان فرود می آید و در زهدان زمین (آرمیتی) فرو می رود و خوان گسترده ی زیر زمین که انبوهه ی چشمه ساران و ریشه های درختان و تخم ها (هاگ ها) است را گرم می سازد.
ریپتاوین سیمرغ جوان و جوان ساز با نواختن نای خود ، هر چیزی را در زیر زمین جان بخشیده به روش و رویش فرا می خواند تا گرم شوند و آماده ی بارور شدن در فروردین گردند.
از این روز تا سپیده دمِ نوروز ، در فروردین ماه ، چهل و نه روز ، زمان است ، از این رو جشن سده را جشن هفت هفته هم می گویند ، چون هستی پس از چهل و نه روز بارور گشته و دشتها و بستان های فروردین را زنده و شکوفا می سازد.


چنین دختِ خُم_چشمِ این میکده
بخوانَد زِ فرزانِ جشنِ سَده

جوانبخت ، ببرِ بیان ، را سوار
دَمَد شاد-فَرتورَش از چشمه سار

نوازنده ی نایِ نی ، شادمان
ز مینای چشمش دمان آسمان

نَهَد در دلِ خاک و در شاخه ها
سرورِ شکوفاییِ شاد را

که بَغ ایزدِ آب و خاک و گیاه
اَناهید روشن روان از پگاه

بخواند همه ، مردمان را بام
به جشن سده ، روز فرخنده نام

کز آبانیِ آب های روان
بخیزند خندان لب و شادمان

چنان آتشِ مهر ، عشق آفرین
که زیبایی افزون شود ، در زمین.


بر پایه پژوهش های شادروان پرفسور منوچهر جمالی ، جامه رستم در شاهنامه از پوست ببر بیان است چرا که ببر جانوریست زیست کننده در کنار رودخانه ها و آبهای روان و نماد ایزد آناهیتا است. بیان هم همان بغان است ( بَغ- ایزد ببر بیان = ببر بَغان یا مغان ، ایزد آب) و رستم شاهنامه ، بر کیشِ مغانی یا هستی پرستی است ، وی با پوشیدن جامه آناهیتا بر تن ، جانِ خویش را از هر گزندی دور می سازد.

#درخت_سده هم نام همان درختی بوده که سیمرغ بر فراز آن می نشسته برای همین در بُندَهِشن ، آشیانه سیمرغ ، بر فراز سه درخت است که به هم پیچیده و پیوسته اند (گویی همان درخت جاودانِ زندگانیست.)

نیاکان مان همچنین آتش فروزانِ سده را بر روی بامها می افروختند چون بام خانه بر گرفته از بامداد (جایگاه نخستین فروغ خورشید ) مانند نشانه ی گنبد نیلگون یا نیما ، جایگاه آذرخش است.

این سه ایزد ، سه دایه یا سه پرستار در پاسداری از جان هستند و هر جانی را از هر گزندی دور می کنند یا رهائی می بخشند ، چنان که در گزیده زاد اسپَرم ، بخش دهم ، پاره سوم ، همین سه ایزد به یاری زرتشت می شتابند تا او را از گزند دشمنی که می خواهد سرش را سخت بپیچد ، رهایی بخشند.

دیگر ادیان به ویژه مسیحیت که برگردانِ آیین مهری یا میتراییسم ایرانی است و اسلام که بسیار زیر چتر برداشت و گزینش از ادیان کهن ایران به ویژه از زرتشت است ، گویی از باورهای استوره ای (اسطوره ای ) ما ایرانیان ریشه گرفته و رسایی یافته اند ، بر پایه ی این داده ها ، ایزد بانوان سه گانه ، که برانگیزاننده به آبستنی بوده اند ، می توانند سرچشمه داستان همان سه ایزد یا سه مُغ پارسی باشند که مژده زایش عیسای کودک را می دهند و چه بسا در برداشتی دیگر ، همین سه ایزد باشند آن سه فرشته ای که سینه و شکم محمد را در کودکی میگشایند و پاک می سازند و پیامبر اسلام همین شوَند ها را سبب سازِ رسالت خودش می دانست.(اشاره شده در تاریخ طبری )

#بن_مایه پژوهش شعرها :
#تاریخ_طبری
#آثار_پرفسور_منوچهر_جمالی


#کانال_نگارین_چکامه_داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis


Репост из: کانال آثار داتیس مهرابیان
H#آیینهای_شامانی_در_ایران_باستان

#جشن_سده_بر_پایه_آیین_مهر
#نوشته_نخست
#داتیس_مهرابیان
#بخش_چهل_و_هفتم


از آن به دیرِ مُغانم عزیز می‌دارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

✍️ #حافظ_شیرازی


جشن سده یکی از جشن های پرستش (پرستاری و نگاهداری ) از آتش است ، این جشنِ زیبا، در دهم ماه بهمن و در آبان روز برگزار می شود.
در مانیک و چِمِ بهمن باید گفت که بهمن بِه اندیشی یا نیک اندیشی است ، بهمن ، ایزدِ خرَدورزی ، برانگیزی و پیونده دهندگیست ، بهمن ، بِهمَنِشی و بهشت آفرینی در خویشتن خویش است.
نام این ماه نیکو ، بهمن یا بهترین و برترین نیک اندیشی ، آمیزنده ی خرَد و نماد خرَدوَرزی، نزد نیاکانِ نیک اندیش ما ایرانیان بوده است.
.
از آنجا که ویژگی بهمن درهم آمیزی نیکوست ، به نیروی این سپند ، سه ایزد یا سه دایه ی نگهبان بر زاستار (پرهام _ طبیعت ) به هم می پیوندند.
این سه داده (یا سه - ده یا سده ) بر این نام ها هستند ؛ ۱_سیمرغ (هستی ) ۲_ آناهیتا (روانِ آبها یا آبان ) و ۳_ آرمیتی (آرمیتا ، آرامش ، فروتنی ، زمین).


چو سیمرغ گیرد پَر از آسمان
برقصد تنِ آذرخشش روان

میان سپهر و زمین ، روشنا
چنان ریشه های دوان در هوا

بگیرد گریبانِ بی چاک را
دَرَد پَرده از پرده ی ابرها

فرا و فرو هِنج ، زیر و زِبَر
فروزنده افروزَد از چشمِ تَر

سُروشانه تُندر نوایَش ، به هوش
نیوشنده گردد به گوشِ گِئوش

شکافَد ، به پَرهای شمشیر_لب
لبانِ سحر را به خون ـ بوسه ، شب

هماغوش با آرمیتا_زمین
به مِهرِ اَناهیدِ آب آفرین

فروزان کند آتشِ عشق را
به جان و روان و بُنِ ریشه ها

به بهمن که اندیشه ی روشن است
اَبَر ابرِ بارنده ی گلشن است

و این شادمان گاهی و فَرّهی
بخیزَد به آیینِ مِهرین - بِِهی



از سپیده دم آبان روز از ماه بهمن ، این جشن با آماده سازی خرمنی از شاخه و هیزم و گَوَن و با سرور و پایکوبی آغاز می شود ، سده جشنِ همآغوشیِ سه ایزدِ زایشی است ، در آیین کهن ایرانی که فرزان آن هستی پرستیِ ایزدانی (سی و سه ایزدی ) است ،
سیمرغ یا آذرخش (صاعقه و رعد و برق ) ، آغازگر گرمی و برانگیختگیست او گرم شدن زمین و آغاز رویش را تلنگر می زند ، میتوان گفت جشنِ سده یکی از جشن های ویژه ی آیین مغانی است که ریشه ی بسیار کهنی دارد و شاید بسیار کهن تر از داستان شناساییِ آتش به نیروی سنگ پرانی هوشنگ شاه پیشدادی است که در شاهنامه فردوسی بزرگ آمده است.

سحرگاهِ روزِ دَه از بهمَنی
که آبانِ بنامندَش از روشنی

سیه میغ ، بر کومه_ بارا سوار
بتازد به گیتی شَهین _ شَهسوار

نوازد به شیپورِ بیداری اش
رِپیتاجوان دخترِ کاری اش

که گرمای عشق آفرینَد به خاک
و جان گیرد از مِهر و گرماش ، هاگ

از این مهرافروزیِ سرد سوز
ببالَند هاگان به پنجاه روز

نویدِ بهارانِ فرخنده پی
که بر سر نَهَد مهرگل ، تاجِ کی


و این چنین است که بهمن ، نیک اندیشیِ مَرتو(انسان) بِهمَنشی یا بهمنی و وهومنه است ، بهمن ، پیوندی هستی بخش را از درهم آمیزیِ سه نیروی سپند فراهم می سازد و مژده دهِ آغازِ رویشِ بهاران است.
آنگونه که پیشتر این مژدگانی را سه نیروی سپند از اندیشه نیک یا بهمن ، به مرتوگان (به بشریت ) پیام آور هستند؛
*ایزد سیمرغ جاودان (روان هستی بخش ، ابرِ سیاه باران زا ، رعد و برق یا آذرخش ) همان ، مُغ ، سياه ميغ ( ابر سیاه) است که نشان فَرَوَشی و فروردینی است.
*ایزد آناهیتا (روان رودها ، چشمه ساران و آبها ) ایزد بانوی دارای مهراب ها در کوهستانها و در کنار رودهاست که روانش ، روان ببر را با خود دارد.
و *ایزد آرمیتی ( ارت = earth یا زامیاد و زمین ) فرزان فروتنی سپندارمزدی را با خویش به همراه دارد که نشان نزدیک شدن ما به جشنِ عشق ایرانی یا سپندارمزگان است.

راستا دارد ...

#کانال_نگارین_چکامه_داتیس_مهرابیان
@esmaeilmehrabiandatis

Показано 16 последних публикаций.