محبوب من، آرزوی کوچکم؛
ای تو که در دوست داشتن بیمانندی،
ماهِ آسمانِ چشم من.
علاقهام به تو روز به روز فزون مییابد و تاریکی عظیم روحم را به تلالو میخواند،
هر سخنت چون بوسه میماند،
آغشته به عشق و احترام،
مبتلا به گرمای هستی.
پیش از تو تشنه لبی در صحرایی سرگردان بودم، که تو آمدی و باران سر گرفت، در اقیانوسی از گریهی ابرها غرق شدم و آفتاب هم حریف دریای تو نشد.
ای تو که در دوست داشتن بیمانندی،
ماهِ آسمانِ چشم من.
علاقهام به تو روز به روز فزون مییابد و تاریکی عظیم روحم را به تلالو میخواند،
هر سخنت چون بوسه میماند،
آغشته به عشق و احترام،
مبتلا به گرمای هستی.
پیش از تو تشنه لبی در صحرایی سرگردان بودم، که تو آمدی و باران سر گرفت، در اقیانوسی از گریهی ابرها غرق شدم و آفتاب هم حریف دریای تو نشد.