همدلی
از خودگذشتگی افراطی ریشه در نیازهای دیگران دارد یا ما؟
اگر نیازهای ما در کودکی به قدر کافی برآورده نشود، یعنی وقتی والدینی که به آنها وابستهایم قادر نباشند با احساساتمان همدلی کنند، ظرفیت ما هم برای همدلیکردن با دیگران محدود میشود. به همین سیاق، ظرفیت ما برای عشقورزیِ حقیقی به دیگران هم بهشدت محدود میشود. یعنی دغدغههایمان بیشتر به خودمان برمیگردد.
از طرفی، در این وضعیت ممکن است بیشازحد همدلی نشان دهیم، یعنی تمرکزمان بیشازحد روی نیازهای دیگران باشد. در خانوادههایی که والدین درزمینۀ هیجانات دستشان خالیست و تقریباً چیزی برای عرضه ندارند (یعنی خودشان نابالغ و بهشدت نیازمندند)، کودکان احتمالاً یاد میگیرند که فقط ازطریق رسیدگی به نیازهای دیگران است که میتوانند به نیازهای خودشان رسیدگی کنند. این کودکان ممکن است در بزرگسالی بسیار فداکار و ازخودگذشته به نظر برسند؛ اما باید به یاد داشته باشیم که این نوع همدلی چندان ربطی به نیازهای دیگران ندارد، بلکه هدف آن بیشتر تحقق یک خودانگارۀ آرمانیست که از طریق آن شخص بتواند با شرم مبارزه کند.
بهبیان دیگر، این نوع همدلی بیشتر ناشی از نیازهای ارضانشده است، نه سخاوتمندی واقعی. ظرفیت قدرشناسی، عشقورزی و همدلیکردن با نیازهای دیگران مواردی است که محصول یک محیط کودکی «بهحد کافی خوب» است. احتمال دارد خودبینی شدید یا ازخودگذشتگی کاذب ریشه در محرومیتِ هیجانی بیشازحد داشته باشد.
از کتاب چرا آن کار را کردم؟
جوزف برگو
مترجم: حامد حکیمی