دیروز دو تا خانوم و یه بچه اومدن کافه،
از لحظه ورود اینا من داشتم حیاط رو تمیز میکردم و میزا رو دستمال میکشیدم.
بچهها ازشون سفارش گرفتن و براشون آماده کردن.
دو تا خانوما مشغول حرف بودن حسابی و دختربچه حوصلهش سررفته بود.
کارم که تموم شد گفتم بیا من باهات منچ بازی کنم.
یه دست منچ بازی کردیم،
بعد گفتم ببین تا تو سالادت رو بخوری من میرم میزا رو جم کنم و ظرفا رو بشورم.
بعدش هر بازیای رو خوشت اومد بگو که یادت بدم.
کارم رو کرد و نشستیم به بازی کردن دوباره،
که اون دو تا خانوم هم بهمون ملحق شدن.
من بازی رو توضیح دادم
و برگشتم دوباره تو آشپزخونه
خلاصه سه تایی مشغول بازی شدن و خوششون اومد.
چند دقیقه بعد یکی از خانوما صدام زد،
گفت سه تا چایی میاری؟
گفتم حتما،
فقط کوچولو هم چایی دوس داره؟ یا چیز دیگه بیارم؟
گفت نه برای تو میخوام بخرم،
اگرم بهت اجازه میدن بیا چند دقیقه بشین پیش ما که چهارتایی بازی کنیم.
ازشون تشکر کردم گفتم خیلی خیلی لطف دارید بهم،
فقط من صاحب اینجام.
دوس داشتم بچه بهش خوش بگذره،
اومدم پیشش 😉
پروکسی | پروکسی | پروکسی
⭐️ خرید استارز تلگرام
🐹 خرید زیرمجموعه ایرداپ ها
📸 خرید فالوور ✈️ خرید ممبر
✈ @MRPROOOXY | پروکسی ❤️
از لحظه ورود اینا من داشتم حیاط رو تمیز میکردم و میزا رو دستمال میکشیدم.
بچهها ازشون سفارش گرفتن و براشون آماده کردن.
دو تا خانوما مشغول حرف بودن حسابی و دختربچه حوصلهش سررفته بود.
کارم که تموم شد گفتم بیا من باهات منچ بازی کنم.
یه دست منچ بازی کردیم،
بعد گفتم ببین تا تو سالادت رو بخوری من میرم میزا رو جم کنم و ظرفا رو بشورم.
بعدش هر بازیای رو خوشت اومد بگو که یادت بدم.
کارم رو کرد و نشستیم به بازی کردن دوباره،
که اون دو تا خانوم هم بهمون ملحق شدن.
من بازی رو توضیح دادم
و برگشتم دوباره تو آشپزخونه
خلاصه سه تایی مشغول بازی شدن و خوششون اومد.
چند دقیقه بعد یکی از خانوما صدام زد،
گفت سه تا چایی میاری؟
گفتم حتما،
فقط کوچولو هم چایی دوس داره؟ یا چیز دیگه بیارم؟
گفت نه برای تو میخوام بخرم،
اگرم بهت اجازه میدن بیا چند دقیقه بشین پیش ما که چهارتایی بازی کنیم.
ازشون تشکر کردم گفتم خیلی خیلی لطف دارید بهم،
فقط من صاحب اینجام.
دوس داشتم بچه بهش خوش بگذره،
اومدم پیشش 😉
پروکسی | پروکسی | پروکسی
⭐️ خرید استارز تلگرام
🐹 خرید زیرمجموعه ایرداپ ها
📸 خرید فالوور ✈️ خرید ممبر
✈ @MRPROOOXY | پروکسی ❤️