تو را
با موهای گندم گون دیدم
درست عصر یک زمستان سرد
از خیابان نگاهم گذر کردی
و من پشت ترافیک چشم هایت
ساعت ها منتظر ماندم
چراغ سبز که شد
بی اختیار به تو نزدیک شدم
و در کنار گونه های سرخت
یک بوسه به یادگار جا نهادم
و حالا و بعد از سالها
محکومم کرده ای به آنکه
بوسه هایت را به یغما برده ام
اما کاش می دانستی
با این نیامدن هایت
دیر کردن هایت
و ترافیک بی امان چشمانت
عاطفه ام را تاراج
بی اعتناییت نموده ای
امیر_عباس_خالق_وردی
@JanJiyarlr♡ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ˢʰᵃʳᵉ