Репост из: Crowl
چون استرسها و ناتوانیها فشار آورده و کارهای کوچیک رو هم نمیتونم انجام بدم و به دردسر میوفتم، دیدم نمیتونم به انگیزه درونی بسنده کنم. چون خیلی دوره همه چیز و چندان هم خوشایند نیست. پس برمیگردم به دوران کودکی و میشم مامان و معلم مهدکوک خودم. ۳۰ تا از این ستارهها جمع شد، یک جایزه که تو ذهنمه برام میخرم. احتمالا اکشن فیگور والای یا کورالین. حالا این سیتا میتونه هرچی باشه. جواب پیام فلان کس رو دادن، جواب داوری و ایمیل دادن، مقاله های عقب افتاده، مطرح کردن درخواستهای سخت و ... ببینیم
چی میشه. تنهایی نمیتونم دیگه، باید به این ابزارهای ساده روی بیارم و هویجبهدستِ خر خودم باشم.
چی میشه. تنهایی نمیتونم دیگه، باید به این ابزارهای ساده روی بیارم و هویجبهدستِ خر خودم باشم.