روایت ناکفایتی عشق! (2\2)
دوهفته، سفردریایی آن دو از لنیسپورت به جزیره خرس طول کشید . با وجوداینکه جزیره غنی از درختان بلوط و خرس بود اما سرد، دورافتاده و نمور بود. برای عروس جوان آنجا چیزی جز یک تالار چوبی عریض نداشت.
یک فصل کامل گذشت اما خبری از جشن، نمایش و... نشد. هیچ خواننده و نوازنده ای برای سرودن و نواختن و هیچ زرگری و جواهرفروشی در آنجا یافت نمیشد. وعدههای غذایی هم برای عروس جوان دلچسب نبودند و به نظر میرسید آشپز فقط کباب و تعداد اندکی خورشت بلد است.
اما شادمانی جورا به شادی عروسش وابسته بود. بنابراین یک آشپز ماهر، نوازنده چنگ، زرگر و خیاط و هرانچه لاینیس میخواست برای او فراهم کرد. کشتی ای ساخت تا با آن در جشن های لنیسپورت و اولدتاون شرکت کنند.
اما باز هم کفایت نکرد.
جورا با ایستادن در میدان مبارزه مقابل حریفان نامی، قلب آن دختر را بدست آورده بود. پس برای حفظ این تصویر، باز هم زره بر تن کرد. افسوس که دوباره ندرخشید و هر شکست به معنای از دست دادن یک زره و یک اسب جنگی یا غرامتی معادل آن بود.
قرض های سنگین از براووس هم چاره کار نبودند و هرگاه صحبت از فروش طلاهای لاینیس به میان می آمد، زن اختیارش را از دست میداد. تا اینکه جورا برای پرداخت قرض هایش دست به کاری زد که به باور برخی، شمال را بی آبرو کرد. او چند شکارچی غیرقانونی را اسیر کرد و به عنوان برده به تایروش فروخت.
وقتی شنید، ادارد استارک به سوی جزیره خرس میاید، به همراه لاینیس به سوی شهرهای ازاد بادبان گشود. پول فروش کشتی شان تنها نیم سال دوام آورد و در آنجا جورا یک شمشیر زن مزدور شد. هنگامی که در روین مشغول نبرد با براووسی ها بود؛ لاینیس به ویلای یکی از ملوک التجار لیس به نام ترگار ارمولن رفت. ترگار که از لاینس خوشش آمده بود، تصمیم گرفت او را به عنوان معشوقه نگه دارد. پس جورا را تهدید کرد در صورتی که لاینیس را رهانکند در ازای پرداخت بدهی هایش، او را به بردگی میکشاند. سرانجام، جورا مورمنت، بالاجبار با قلبی پراز اندوه و کیسه ای خالی از سکه، لیس را به مقصد ولانتیس ترک کرد.
#Note
For More:@Black_Fyre⚜
دوهفته، سفردریایی آن دو از لنیسپورت به جزیره خرس طول کشید . با وجوداینکه جزیره غنی از درختان بلوط و خرس بود اما سرد، دورافتاده و نمور بود. برای عروس جوان آنجا چیزی جز یک تالار چوبی عریض نداشت.
یک فصل کامل گذشت اما خبری از جشن، نمایش و... نشد. هیچ خواننده و نوازنده ای برای سرودن و نواختن و هیچ زرگری و جواهرفروشی در آنجا یافت نمیشد. وعدههای غذایی هم برای عروس جوان دلچسب نبودند و به نظر میرسید آشپز فقط کباب و تعداد اندکی خورشت بلد است.
اما شادمانی جورا به شادی عروسش وابسته بود. بنابراین یک آشپز ماهر، نوازنده چنگ، زرگر و خیاط و هرانچه لاینیس میخواست برای او فراهم کرد. کشتی ای ساخت تا با آن در جشن های لنیسپورت و اولدتاون شرکت کنند.
اما باز هم کفایت نکرد.
جورا با ایستادن در میدان مبارزه مقابل حریفان نامی، قلب آن دختر را بدست آورده بود. پس برای حفظ این تصویر، باز هم زره بر تن کرد. افسوس که دوباره ندرخشید و هر شکست به معنای از دست دادن یک زره و یک اسب جنگی یا غرامتی معادل آن بود.
قرض های سنگین از براووس هم چاره کار نبودند و هرگاه صحبت از فروش طلاهای لاینیس به میان می آمد، زن اختیارش را از دست میداد. تا اینکه جورا برای پرداخت قرض هایش دست به کاری زد که به باور برخی، شمال را بی آبرو کرد. او چند شکارچی غیرقانونی را اسیر کرد و به عنوان برده به تایروش فروخت.
وقتی شنید، ادارد استارک به سوی جزیره خرس میاید، به همراه لاینیس به سوی شهرهای ازاد بادبان گشود. پول فروش کشتی شان تنها نیم سال دوام آورد و در آنجا جورا یک شمشیر زن مزدور شد. هنگامی که در روین مشغول نبرد با براووسی ها بود؛ لاینیس به ویلای یکی از ملوک التجار لیس به نام ترگار ارمولن رفت. ترگار که از لاینس خوشش آمده بود، تصمیم گرفت او را به عنوان معشوقه نگه دارد. پس جورا را تهدید کرد در صورتی که لاینیس را رهانکند در ازای پرداخت بدهی هایش، او را به بردگی میکشاند. سرانجام، جورا مورمنت، بالاجبار با قلبی پراز اندوه و کیسه ای خالی از سکه، لیس را به مقصد ولانتیس ترک کرد.
#Note
For More:@Black_Fyre⚜