روایت ناکفایتی عشق! ( 2\1)
همسر نخستش پس از ۱۰سال زندگی مشترک، در حین سومین زایمان ناموفقش، مرده بود و با سیاه پوشیدن پدرش، او لرد جزیره خرس بود.
در پی پیروزی در پایک، پادشاه دستور داد مسابقهای در لنیسپورت برگزار شود. آنجا بود که برای نخستین بار، دختری را دید که به همراه پدرش برای تماشای مسابقه برادرانش امده بود؛ دختری با نصف سن او. گمان میکرد، الههای است که از آسمان بر زمین قدم نهاده و خود "دوشیزه"است که تجسم یافته.
اصل و نسب دخترجوان از جورا برتر بود؛ از خاندان باستانی، مغرور و ثروتمند هایتاور. او کوچکترین دختر لرد لیتون و دختر برادرزاده جرالد هایتاور بود، همان کسی که به نام گاو سپید در تاریخ ماندگار شد.
اما با این وجود، جورا نمیتوانست چشم از او بردارد. گویا نوعی جنون، وجودش را در برگرفته بود. درنهایت تمام شجاعتش را جمع کرد تا از دختر تحفهای بخواهد.
جورا هرگز پیش از این در مسابقات شرکت نکرده بود، اما به محض اینکه پارچه لاینیس را بر بازو بست، روح جدیدی در او دمیده شد. او پیدرپی حریفان خود چون لرد جیسون ملیستر، یان رویس برنزی، رایمن و هاستین فری، لرد ونت و حتی بارس بلانت از گاردشاهی را از اسب به زیر کشید. در دور پایانی، مقابل جیمی لنیستر قرار گرفت و با وجود شکسته شدن نُه نیزه، مبارزه نتیجه ای نداشت. سرانجام، پادشاه رابرت تاج قهرمانی را به جورا تقدیم کرد و او نیز که از افتخار مست بود، تاج ملکه عشق و زیبایی را بر سر لاینیس نهاد.
همان شب، جورا به نزد پدر لاینیس رفت و افتخار گرفتن دست دختر را نیز کسب کرد. همانجا در لنیسپورت، آن دو ازدواج کردند و جورا به مدت دو هفته شادترین مرد این دنیای پهناور بود...
#Note
For More:@Black_Fyre⚜
همسر نخستش پس از ۱۰سال زندگی مشترک، در حین سومین زایمان ناموفقش، مرده بود و با سیاه پوشیدن پدرش، او لرد جزیره خرس بود.
در پی پیروزی در پایک، پادشاه دستور داد مسابقهای در لنیسپورت برگزار شود. آنجا بود که برای نخستین بار، دختری را دید که به همراه پدرش برای تماشای مسابقه برادرانش امده بود؛ دختری با نصف سن او. گمان میکرد، الههای است که از آسمان بر زمین قدم نهاده و خود "دوشیزه"است که تجسم یافته.
اصل و نسب دخترجوان از جورا برتر بود؛ از خاندان باستانی، مغرور و ثروتمند هایتاور. او کوچکترین دختر لرد لیتون و دختر برادرزاده جرالد هایتاور بود، همان کسی که به نام گاو سپید در تاریخ ماندگار شد.
اما با این وجود، جورا نمیتوانست چشم از او بردارد. گویا نوعی جنون، وجودش را در برگرفته بود. درنهایت تمام شجاعتش را جمع کرد تا از دختر تحفهای بخواهد.
جورا هرگز پیش از این در مسابقات شرکت نکرده بود، اما به محض اینکه پارچه لاینیس را بر بازو بست، روح جدیدی در او دمیده شد. او پیدرپی حریفان خود چون لرد جیسون ملیستر، یان رویس برنزی، رایمن و هاستین فری، لرد ونت و حتی بارس بلانت از گاردشاهی را از اسب به زیر کشید. در دور پایانی، مقابل جیمی لنیستر قرار گرفت و با وجود شکسته شدن نُه نیزه، مبارزه نتیجه ای نداشت. سرانجام، پادشاه رابرت تاج قهرمانی را به جورا تقدیم کرد و او نیز که از افتخار مست بود، تاج ملکه عشق و زیبایی را بر سر لاینیس نهاد.
همان شب، جورا به نزد پدر لاینیس رفت و افتخار گرفتن دست دختر را نیز کسب کرد. همانجا در لنیسپورت، آن دو ازدواج کردند و جورا به مدت دو هفته شادترین مرد این دنیای پهناور بود...
#Note
For More:@Black_Fyre⚜