شايد ديوونه هايي كه تو تيمارستانن خودشونو به ديوونگي ميزنن كه يه بهانه داشته باشن شب يكي كنارشون باشه..:))
كه تنها نباشن..
نترسن تا صبح..
كه يكي باشه كنارش بدون بهانه بخندن..
بلند قهقهه بزننو كسي نباشه بخاد بهشون بگه چرا ميخندين..؟؟
كه يكي مثل خودشون كنارشون باشه و بتونن راحت باشن باهم..
هروقت دلشون خاست وسط خنده بزنن زير گريه و سرشونو بزارن رو شونه هم بگن ميبيني چقدر دردناكه؟
و كسي بهشون نگه ديوونه شدي..
چون اونجا همه شبيه همن..
شايد ديوونه هايي كه تو تيمارستانن خيلي بيشتر از منو تو ميفهمن ولي دلشون ميخاد يجايي باشن كه خود واقعيشونو نشون بدن..
شايد ديوونه منو توييم..
شايد مشكل از ماست..
تا حالا شده بي دقدقه خود اصليت باشي..!؟
هميشه ميخاي جوري رفتار كني كه كسي بهت نگه چرا اينكارو كردي..
چرا خنديدي..
چرا گريت گرفت..
چرا اين حرفو زدي..!؟
داري خودتو از همه مخفي ميكني..
ولي وقتي مجنون باشي كسي ازت انتظار نداره..
خود واقعيتي اون موقع..
اره..
اونايي كه مشكل دارن دقيقا منو توييم..
مايي كه خود اصليمونو از همه دريغ كرديم..
بيا باهم ازينجا بريم..
بيا دوتايي بريم رو يكي از تختاي تيمارستان بشينيمو تا صبح با صداي بلند اواز بخونيم..
اونجا كسي بهمون حرفي نميزنه..
بيا يكم خودمون باشيم..!
“من از ديوانگان ديدم هزاران عاقل مرده"
#دلنوشته:)
#You
@sadlife_2018