درگیری بیپایان و پرهزینه در سوریه نیز میتواند ترکیه را با هزینههای انسانی، سیاسی و فرهنگی غیرقابل پیشبینی، همان نتایجی را به بار آورد که دخالت جمهوری اسلامی در آن کشور عرضه کرد.
از دید تحلیلگران، روسیه و جمهوری اسلامی دو بازنده اصلیاند. روسیه با سقوط اسد امکان باقی ماندن در دو پایگاه خود در طرطوس و لاذقیه را، دستکم در میانمدت، از دست میدهد. پایگاههایی که همواره از درون زمین خود مورد تهدید قرار دارند، بهسرعت ارزش نظامی خود را از دست میدهند. حفظ ۳۰۰۰ جنگجوی مزدور گروه واگنر نیز هم خرج دارد و هم زندگی آنان را در خطر میافکند. با این حال، وضع جدید ممکن است منافعی نیز داشته باشد. روسیه خود را از یک بحران بیپایان و یک بازی غیرقابل بردن، بیرون میکشد و نیروی خود را برای نبرد در اوکراین و احتمالاً پس از آن در مولداوی، متمرکز میسازد.
معرفی آیتالله خامنهای بهعنوان بزرگترین بازنده کار دشواری نیست. بنا بر تخمین آقای حشمتالله فلاحتپیشه، رئیس پیشین کمیته امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، تهران نزدیک به ۳۰ میلیارد دلار در سوریه هزینه کرد. آقای محسن سازگارا، یکی از مقامات پیشین جمهوری اسلامی که اکنون از منتقدان آقای خامنهای است، تخمین دیگریــ در حدود ۵۰ میلیارد دلارــ عرضه میکند. این سرمایهگذاری غولآسا با فروریختن محور مقاومت در لبنان و سوریه، دود میشود و به هوا میرود. تئوری «جنگ از راه دور» آقای خامنهای با شکست کامل پایان مییابد. از این بدتر، بازگشت احتمالی هزاران جهادی مزدور از سوریه و لبنان به ایران میتواند مشکلی برای امنیت داخلی ایران باشد. در همان حال، جهادیان سوریه بهمحض مسلط شدن بر تمام یا بخشی از آن کشور، ممکن است در پی انتقامجویی از جمهوری اسلامی برآیندــ قدرتی که در کشتار نیم میلیون سوری و بیخانمان کردن نیمی از جمعیت آن کشور سهم بزرگی داشت.
اما در یک نگاه دوم، سقوط اسد ممکن است فوایدی برای جمهوری اسلامی داشته باشد؛ از جمله صرفهجویی سالی سه تا پنج میلیارد دلار که حتی اگر بخشی از آن دزدیده شود، بخش دیگر ممکن است برای بهبود وضع اقتصادی به کار آید. از این مهمتر، پایان افسانه صدور انقلاب و محور مقاومت ممکن است بخشی از هیئت حاکمه را از خواب افیونی خمینیــخامنهای بیدار کند و در مسیر پذیرفتن ضرورت تغییر ریشهای نظام ورشکسته قرار دهد.
در صحنه سیاست هیچ واقعهای فقط سودبخش یا فقط زیانبخش نیست و هیچ بازی برنده یا بازنده صد درصد ندارد. از سقوط قصاب دمشق شادمان باشیم، اما در همان حال، جانب احتیاط را رها نکنیم.
@AmirTaheri4
از دید تحلیلگران، روسیه و جمهوری اسلامی دو بازنده اصلیاند. روسیه با سقوط اسد امکان باقی ماندن در دو پایگاه خود در طرطوس و لاذقیه را، دستکم در میانمدت، از دست میدهد. پایگاههایی که همواره از درون زمین خود مورد تهدید قرار دارند، بهسرعت ارزش نظامی خود را از دست میدهند. حفظ ۳۰۰۰ جنگجوی مزدور گروه واگنر نیز هم خرج دارد و هم زندگی آنان را در خطر میافکند. با این حال، وضع جدید ممکن است منافعی نیز داشته باشد. روسیه خود را از یک بحران بیپایان و یک بازی غیرقابل بردن، بیرون میکشد و نیروی خود را برای نبرد در اوکراین و احتمالاً پس از آن در مولداوی، متمرکز میسازد.
معرفی آیتالله خامنهای بهعنوان بزرگترین بازنده کار دشواری نیست. بنا بر تخمین آقای حشمتالله فلاحتپیشه، رئیس پیشین کمیته امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، تهران نزدیک به ۳۰ میلیارد دلار در سوریه هزینه کرد. آقای محسن سازگارا، یکی از مقامات پیشین جمهوری اسلامی که اکنون از منتقدان آقای خامنهای است، تخمین دیگریــ در حدود ۵۰ میلیارد دلارــ عرضه میکند. این سرمایهگذاری غولآسا با فروریختن محور مقاومت در لبنان و سوریه، دود میشود و به هوا میرود. تئوری «جنگ از راه دور» آقای خامنهای با شکست کامل پایان مییابد. از این بدتر، بازگشت احتمالی هزاران جهادی مزدور از سوریه و لبنان به ایران میتواند مشکلی برای امنیت داخلی ایران باشد. در همان حال، جهادیان سوریه بهمحض مسلط شدن بر تمام یا بخشی از آن کشور، ممکن است در پی انتقامجویی از جمهوری اسلامی برآیندــ قدرتی که در کشتار نیم میلیون سوری و بیخانمان کردن نیمی از جمعیت آن کشور سهم بزرگی داشت.
اما در یک نگاه دوم، سقوط اسد ممکن است فوایدی برای جمهوری اسلامی داشته باشد؛ از جمله صرفهجویی سالی سه تا پنج میلیارد دلار که حتی اگر بخشی از آن دزدیده شود، بخش دیگر ممکن است برای بهبود وضع اقتصادی به کار آید. از این مهمتر، پایان افسانه صدور انقلاب و محور مقاومت ممکن است بخشی از هیئت حاکمه را از خواب افیونی خمینیــخامنهای بیدار کند و در مسیر پذیرفتن ضرورت تغییر ریشهای نظام ورشکسته قرار دهد.
در صحنه سیاست هیچ واقعهای فقط سودبخش یا فقط زیانبخش نیست و هیچ بازی برنده یا بازنده صد درصد ندارد. از سقوط قصاب دمشق شادمان باشیم، اما در همان حال، جانب احتیاط را رها نکنیم.
@AmirTaheri4