جوانی چنین گفت روزی به پیری
که چون است با پیریات زندگانی؟
بگفت اندرین نامه حرفی است مبهم
که معنیش جز وقتِ پیری ندانی
تو، بِه کز توانایی خویش گویی
چه میپرسی از دورهٔ ناتوانی؟
جوانی نکودار، کاین مرغ زیبا
نماند در این خانهٔ استخوانی
متاعی که من رایگان دادم از کف
تو گر میتوانی، مده رایگانی
هر آن سرگرانی که من کردم اول
جهان کرد از آن بیشتر، سرگرانی
چو سرمایهام سوخت، از کار ماندم
که بازی است، بیمایه بازارگانی
از آن برد گنج مرا، دزد گیتی
که در خواب بودم گهِ پاسبانی
#پروین_اعتصامی
@AltafOlAshaar
که چون است با پیریات زندگانی؟
بگفت اندرین نامه حرفی است مبهم
که معنیش جز وقتِ پیری ندانی
تو، بِه کز توانایی خویش گویی
چه میپرسی از دورهٔ ناتوانی؟
جوانی نکودار، کاین مرغ زیبا
نماند در این خانهٔ استخوانی
متاعی که من رایگان دادم از کف
تو گر میتوانی، مده رایگانی
هر آن سرگرانی که من کردم اول
جهان کرد از آن بیشتر، سرگرانی
چو سرمایهام سوخت، از کار ماندم
که بازی است، بیمایه بازارگانی
از آن برد گنج مرا، دزد گیتی
که در خواب بودم گهِ پاسبانی
#پروین_اعتصامی
@AltafOlAshaar