#part340
- بابایی خاله همش اونجاشو میماله و اخ میگه. مریض شده.
با شنیدن این حرف آراز هینی کشیدم .
- خاله کجاست بابا؟
- خاله پروا توی اتاق داره میماله.
بعد این حرف در اتاق باز شد و اقا میثاق اومد تو.
- که پرستار بچم خودشو میماله؟
- نه من...فقط دارو گذاشتم.
دستش که سمت کمربندش رفت ساکت شدم، به سمتم پرید که جیغی کشیدم.
- بابایی صدای چیه؟
منو روی تخت گیر اورد و گفت:
- بابا جون دارم خاله رو میمالم خوب بشه.
https://t.me/+zRnmsv4poxg4OTZk
❌💦بچهه ابرو نذاشته برای پرستارش🤧
- بابایی خاله همش اونجاشو میماله و اخ میگه. مریض شده.
با شنیدن این حرف آراز هینی کشیدم .
- خاله کجاست بابا؟
- خاله پروا توی اتاق داره میماله.
بعد این حرف در اتاق باز شد و اقا میثاق اومد تو.
- که پرستار بچم خودشو میماله؟
- نه من...فقط دارو گذاشتم.
دستش که سمت کمربندش رفت ساکت شدم، به سمتم پرید که جیغی کشیدم.
- بابایی صدای چیه؟
منو روی تخت گیر اورد و گفت:
- بابا جون دارم خاله رو میمالم خوب بشه.
https://t.me/+zRnmsv4poxg4OTZk
❌💦بچهه ابرو نذاشته برای پرستارش🤧