#خاکستری_618
داشت لجم رو در می اورد؟
وقت تفریحش بود؟
من برای اون داشتم تبدیل به یه سرگرمی میشدم؟
- واسه چی توی کاری که ازش سر رشته نداری دخالت میکنی؟ اخه کی تلویزیون رو رو به روی پنجره میزاره؟
شاید منم دلم برای کل کل تنگ شده بود و دلم میخواست از زنگ تفریحم استفاده کنم.
- چشه؟
چین به بینیم دادم.
- چش نیست؟ نور میوفته توش چیزی دیده نمیشه ...! اصلا کیو دیدی تا حالا مبل ها رو جلوی ورودی بزاره؟ جنابعالی پرونده های خودتو مرتب کنی شاهکار کردی.
خودش شروع کرد به جمع کردن ظرف ها و جواب داد:
- الان داری یه جوری رفتار میکنی راضی بشم جواب سوال قبلیتو بدم؟
آروم از روی صندلی بلند شدم.
- میل خودته ...
می ترسید وسط راه اتفاقی برام بیوفته که پشت سرم راه افتاد.
- چیزی بهش نگفتم متنها مادرت منطقی تر از خودته ...
سمتش چرخیدم و ابرویی بالا انداختم.
- ببین کی داری با من از منطقی بودن حرف میزنه! همین خود تو نبودی اولا ک پامو گذاشتم توی خونت به بی منطق ترین روش های ممکن سعی داشتی فراریم بدی؟
منو سمت اتاق کشوند و شروع کرد به بیرون کشیدن کشو لباس ها ...
- الان باید دوباره تکرار کنم اون موقع فقط یه خواهر زن رو اعصاب بودی؟!
یه دست لباس زیر بیرون اورد و مقابلم گرفت.
- اینو میپوشی؟
داشت لجم رو در می اورد؟
وقت تفریحش بود؟
من برای اون داشتم تبدیل به یه سرگرمی میشدم؟
- واسه چی توی کاری که ازش سر رشته نداری دخالت میکنی؟ اخه کی تلویزیون رو رو به روی پنجره میزاره؟
شاید منم دلم برای کل کل تنگ شده بود و دلم میخواست از زنگ تفریحم استفاده کنم.
- چشه؟
چین به بینیم دادم.
- چش نیست؟ نور میوفته توش چیزی دیده نمیشه ...! اصلا کیو دیدی تا حالا مبل ها رو جلوی ورودی بزاره؟ جنابعالی پرونده های خودتو مرتب کنی شاهکار کردی.
خودش شروع کرد به جمع کردن ظرف ها و جواب داد:
- الان داری یه جوری رفتار میکنی راضی بشم جواب سوال قبلیتو بدم؟
آروم از روی صندلی بلند شدم.
- میل خودته ...
می ترسید وسط راه اتفاقی برام بیوفته که پشت سرم راه افتاد.
- چیزی بهش نگفتم متنها مادرت منطقی تر از خودته ...
سمتش چرخیدم و ابرویی بالا انداختم.
- ببین کی داری با من از منطقی بودن حرف میزنه! همین خود تو نبودی اولا ک پامو گذاشتم توی خونت به بی منطق ترین روش های ممکن سعی داشتی فراریم بدی؟
منو سمت اتاق کشوند و شروع کرد به بیرون کشیدن کشو لباس ها ...
- الان باید دوباره تکرار کنم اون موقع فقط یه خواهر زن رو اعصاب بودی؟!
یه دست لباس زیر بیرون اورد و مقابلم گرفت.
- اینو میپوشی؟