#part267_fasl2
بعد از عوض کردن لباسم رفتم سمتش و با قدرت سعی کردم گرفتگی هاشو باز کنم و اون درد داشت ولی سکوت میکرد.
بعد از اینکه چند بار روی کمر و پشتشو لگد کردم پریدم عقب:
_خوب شد؟
پشتشو منقبض کرد که صدای ترق ترق استخوناشو شنیدم و گفتم:
_اوو!
با خستگی ولو شد:
_بعد مدت ها راحت میخوابم.
شکلکی در اوردم و خندیدم و روی تخت خزیدم:
_خیلی دوستت دارم.
سرمو بوسید:
_دیوونتم ملکه ی من
***
با عصبانیت داد زدم:
_چی داری میگی شهیاد؟
با نگرانی جواب داد:
_خان داداش این پسره ی عوضی خیلی داره پیش میره. اون بین باند هم نفوذ کرده و میخواد تورو اون وسط خراب کنه.
دندون غروچه ای کردم:
_دلش یه کتک اساسی میخواد.
شهیاد با ترس من من کرد:
_نه داداش.. بنظرم.. بنظرم باید ایسان و بفرستیم پیشش تا از زیر زبونش حرف بکشه.
رگ گردنم داشت میترکید:
_یعنی میگی بخاطر کار کوفتیم زنمو بفرستم تو بغل اون حرومزاده ی بی پدر؟
شهیاد با کلافگی جواب داد:
_داداش من اون یه نقشه ای داره هرچقدر بیشتر دست دست کنیم احتمال اینکه لومون بده بیشتره!
بعد از عوض کردن لباسم رفتم سمتش و با قدرت سعی کردم گرفتگی هاشو باز کنم و اون درد داشت ولی سکوت میکرد.
بعد از اینکه چند بار روی کمر و پشتشو لگد کردم پریدم عقب:
_خوب شد؟
پشتشو منقبض کرد که صدای ترق ترق استخوناشو شنیدم و گفتم:
_اوو!
با خستگی ولو شد:
_بعد مدت ها راحت میخوابم.
شکلکی در اوردم و خندیدم و روی تخت خزیدم:
_خیلی دوستت دارم.
سرمو بوسید:
_دیوونتم ملکه ی من
***
با عصبانیت داد زدم:
_چی داری میگی شهیاد؟
با نگرانی جواب داد:
_خان داداش این پسره ی عوضی خیلی داره پیش میره. اون بین باند هم نفوذ کرده و میخواد تورو اون وسط خراب کنه.
دندون غروچه ای کردم:
_دلش یه کتک اساسی میخواد.
شهیاد با ترس من من کرد:
_نه داداش.. بنظرم.. بنظرم باید ایسان و بفرستیم پیشش تا از زیر زبونش حرف بکشه.
رگ گردنم داشت میترکید:
_یعنی میگی بخاطر کار کوفتیم زنمو بفرستم تو بغل اون حرومزاده ی بی پدر؟
شهیاد با کلافگی جواب داد:
_داداش من اون یه نقشه ای داره هرچقدر بیشتر دست دست کنیم احتمال اینکه لومون بده بیشتره!