#42
دوباره روی تخت نشستم و مشخصاتش رو یه بار دیگه خوندم.
اسم و فامیلش به نظرم آشنا می اومد قبلا هم این پیشنهاد رو بهم داده بود اما اون موقع مهردادی نبود که مانع کارم بشه.
حضور مهرداد تو زندگیم و گیر دادن های اخیرش باعث شده بود دلم بخواد به پیشنهاد مردی که فهمیده بودم اسمش سروشه بیشتر فکر کنم.
نمی دونستم دلیل این خیرخواهیش چی می تونه باشه یا از این که منو به رئیسش معرفی کنه چی گیرش میاد فقط اینو می دونستم که نباید به این راحتی پیشنهادش رو رد کنم چون ممکنه دیگه چنین موقعیتی برام پیدا نشه.
با صدای در اتاق به خودم اومدم و کارت رو زیر بالشم گذاشتم.
در اتاقم قفل بود اما از مهرداد بعید نبود که سراغ کلید یدک بره و درو باز کنه واسه همین سریع روی تخت جا گرفتم، پتو رو تا روی صورتم بالا کشیدم و سعی کردم تو طبیعی ترین حالت ممکن خودمو به خواب بزنم.
نفهمیدم چجوری شد که به جای نقش بازی کردن واقعا چشمام گرم شد و خوابم برد.
صبح بازم با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم با دیدن اسم سودا عصبی شدم چرا این دختر نمی فهمید که من قصد کار کردن ندارم و فعلا نمی تونم به اون خراب شده برم؟
رد تماس دادم اما دوباره زنگ زد گوشی رو کنار گوشم گرفتم و با عصبانیتی که به خاطر بد خواب شدنم داشتم داد زدم.
-چیکارم داری که سر صبح همین جور پشت سر هم زنگ می زنی؟
-چته دختر چرا سر صبح پاچه میگیری حتما کار واجب دارم دیگه.
دوباره روی تخت نشستم و مشخصاتش رو یه بار دیگه خوندم.
اسم و فامیلش به نظرم آشنا می اومد قبلا هم این پیشنهاد رو بهم داده بود اما اون موقع مهردادی نبود که مانع کارم بشه.
حضور مهرداد تو زندگیم و گیر دادن های اخیرش باعث شده بود دلم بخواد به پیشنهاد مردی که فهمیده بودم اسمش سروشه بیشتر فکر کنم.
نمی دونستم دلیل این خیرخواهیش چی می تونه باشه یا از این که منو به رئیسش معرفی کنه چی گیرش میاد فقط اینو می دونستم که نباید به این راحتی پیشنهادش رو رد کنم چون ممکنه دیگه چنین موقعیتی برام پیدا نشه.
با صدای در اتاق به خودم اومدم و کارت رو زیر بالشم گذاشتم.
در اتاقم قفل بود اما از مهرداد بعید نبود که سراغ کلید یدک بره و درو باز کنه واسه همین سریع روی تخت جا گرفتم، پتو رو تا روی صورتم بالا کشیدم و سعی کردم تو طبیعی ترین حالت ممکن خودمو به خواب بزنم.
نفهمیدم چجوری شد که به جای نقش بازی کردن واقعا چشمام گرم شد و خوابم برد.
صبح بازم با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم با دیدن اسم سودا عصبی شدم چرا این دختر نمی فهمید که من قصد کار کردن ندارم و فعلا نمی تونم به اون خراب شده برم؟
رد تماس دادم اما دوباره زنگ زد گوشی رو کنار گوشم گرفتم و با عصبانیتی که به خاطر بد خواب شدنم داشتم داد زدم.
-چیکارم داری که سر صبح همین جور پشت سر هم زنگ می زنی؟
-چته دختر چرا سر صبح پاچه میگیری حتما کار واجب دارم دیگه.