ذوالنون


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Other


● لطایف معنوی
○ هر که به آفتاب نزدیک‌تر بُوَد در آفتاب متحیرتر بود. 
▪︎ادمین:
@Zonnouon

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Other
Statistics
Posts filter


Forward from: ذوالنون
هو
با شیر و پلنگ هر که آمیز کند
از تیرِ دعایِ فقر پرهیز کند
آهِ دل درویش به سوهان ماند
گر خود نبرد بُرَنده را تیز کند

- ابوسعید ابوالخیر
@zonnoun


Forward from: ذوالنون
هو
بدان که خداوند خلقی شقی‌تر و شدیدتر و دشمن‌تر از عالمانِ رسمی(=فقیهان) بر عرفا و اهل‌الله نیافریده است، اینان نسبت به این طایفه همانند فرعونیان‌اند در برابر رسولان الهی.. نزد آنان جز آنکس که با آنان و در ردیف خودشان است، بزرگ نمی‌باشد.. خداوند خوارشان ساخته -چنانچه علم را خوار ساختند- و آنان را چنان حقیر و پست کرده است که روی به خانه‌های پادشاهان و حاکمانِ نادان آورده و پادشاهان و حاکمان نیز آنان را به خواری کشانیدند، بنابر‌این سخن امثال اینان اعتباری ندارد.


• شیخ اکبر محیی‌الدین ابن عربی
• ترجمه فتوحات مکیه، ج ۱، ص ۱۳۹
@zonnoun


کرده شهنشاه عشق درحرم دل ظهور
قد ز میان برفراشت رایت الله نور
موسی جان میشتافت در طلب جذوه
کرد تجلی ز غیب بارقه نخل طور
شرح بیان قاصر است در صفت اشتیاق
انک انت الخبیر تعلم ما فی الصدور
ای ز تو مشتاق را وی ز تو عشاق را
دیده بساط نشاط سینه سرای سرور
ای بشؤن صفات وی ز تقاضای ذات
با همه نزدیک تو در همه پیوسته دور
حسن تو در هر زمان جلوه دیگر کند
افکند اندر جهان فتنه و غوغا و شور
هرکه درآنراه شد با قدم نیستی
هستی جاوید یافت از تو ببزم حضور
وآنکه جمال تو دید جام وصالت کشید
باده جنت نخواست از کف غلمان و حور
نور علی راهبر تا نشود در نظر
زین ره خوف و خطر کس ننماید عبور

• نورعلیشاه اصفهانی
• ساز و نوا: استاد ترکاشوند
@zonnoun


هو
می‌فرمودند: از انفاس قُدسیّه حضرت خواجه جهان -خواجه عبدالخالق غجدوانی- است -قَدّس سره- که: دَرِ خلوت را بَند و دَرِ صحبت را گُشای، دَرِ شیخی را بَند و دَرِ یاری را گُشای.

• سلسله العارفین و تذکره الصدیقین، در شرح احوال خواجه عبیدالله احرار قدس سره، ص ۱۳۵
@zonnoun


هو
ما ز زهاد ندیدیم و شد ایامی چند
جز که با دانه و بی‌دانه همی دامی چند
مرو از راه و مشو غره اگر اهل دلی
بینی ار جمع بر این قوم بود عامی چند
گام بی‌حصر شوی دور ز منزلگه یار
در طلب گر سوى این‌ در بنهی گامی چند
عاشقانرا چه غم از سرزنش واعظ و شیخ
چه محل سوختگان را سخن خامی چند
گر که با صدق و ارادت بخرابات روی
بینی ای کام‌طلب، کام ز ناکامی چند
با که این قصه توان گفت که من یافته‌ام
نیک‌نامی همه از صحبت بدنامی چند
نتوانی که کشی بار غم عشق به شوق
تا که در مجلس رندان نکشی جامی چند
مهربانست بما دوست نگيرد بر ما
رفت در غفلت اگر صبح و اگر شامی چند
بگذر ای جلوه ازین‌ مرحله که نیست بجز
حاصل این سخنان شورش و دشنامی چند

• میرزا ابوالحسن جلوه طاب‌ثراه
@zonnoun


Forward from: قدح‌های نهانی
و چون روزه دارید، اندوهگین مباشید همچو منافقان؛ زیرا که ایشان در روزه روی خود را دژم کنند تا به‌خلق نمایند کی به‌روزه اند. راست گویم به‌شما که مزد خود گرفتند.

اما تو چون روزه داری روی بشوی و سر خود چرب کن، تا دیده‌ور نشود کس بر روزه تو الا پدرت که پنهان ا‌ست؛ و پدرت کی می‌بیند نهان را، او ترا پاداش دهد آشکارا.

- انجیل متی، موعظه مسیح بر فراز کوه، یک ترجمه کهن




چند مناجات در مثنوی معنوی حضرت مولوی وجود دارد که استخوان سوز و دل آباد کن هستند
یکی از آن مناجات ها همین ابیات است که در ذیل داستان حضرت عیسی ع آمده


دفتر سوم ' جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعهٔ عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او

مثنوی‌خوانی
احمد مردانی

@zonnoun




هو
قَلْبِي قُطْبِي وَقَالَبِي لُبْنَانِي
سِرِّي خَضِرى وَعَيْنُهُ عِرْفَاني
هَارُونُ عَقْلِي وَكَلِيمِي رُوحِي
فِرْعَوْنِي نَفْسِي وَالْهَوَى هَامَانِي

• حضرت غوث عبدالقادر گیلانی




Forward from: ذوالنون
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
هو

حلقه‌ی ذکرِ هو تشکیل شده ، ای درویشان بیایید
سفره‌ی خدا پهن شده ، از این سفره سهمی بردارید
یافتن علم حال به خواندن علم قال ممکن نیست
با غرق کردن هستیِ موهوم ، آن علم را بگیرید
پرده شفقت را پاره کرده منتظر وعده دیدار نباشید
دیده‌یِ دل را باز کنید و اکنون شاهد جمال باشید
اَرّه‌یِ* هو را بردارید بر گردن نفس خویش بگذارید
ای طالبان ، شب و روز جان را قربان کنید
داخل حلقه‌یِ ذکر هو بگویید و در آتش عشق بگدازید
ای طالبان با جان و تن بلند الله‌اکبر بگویید
با زاری هو هو را زمزمه کنید در ذکر هو معنا نهفته
برای دیدار امیدوار باشید ، رحمت خدا را بگیرید
خواجه احمد خدمتکار است ، در راه حق خاکستر شده
از او که دوست‌دار طالبان خداست عبرت بگیرید

• شعر به صورت انتقال مفهوم ترجمه شد

○ خواجه احمد یسوی، دیوانِ حکمت ، حکمت ۵۳
○ حلقه ذکر اَرّه‌یی با شعر خواجه یسوی، درویشان طریقت یسویه، قزاقستان

*آمده است که  ذکر خفی را  حضرت خضر علیه‌السلام به خواجه عبدالخالق غجدوانی قدس‌سره آموخته است. همچنان که ذکر ارّه‌یی را حضرت خضر علیه‌السلام به خواجه احمد یسوی قدس‌سره تعلیم داده است.
"رشحات عین الحیات، کاشفی سبزواری، صفحه ۲۵"

@zonnoun


Forward from: ذوالنون
هو
رمضان صاحب جمالی است که از روز روی دارد. گیسوی او که شب قدر است، هزار کلاله دارد که: .
نی نی، ماه او نیست، ماه تویی که ماه مِسی است که کیمیاگر آفتاب به پرتو نور خویش، او را نقره میگرداند و از آن جهت است که او را به شب خرج میکنند و رمضان به زبان حال با تو میگوید:

ماهی تویی ای نگار و سی‌روز منم

رجب ماه من است که پروردگار عالمیانم و شعبان ماه حبیبِ من است کـه وجود عالم را سبب او بود و رمضان ماه توست. پس از آن جهت که او را بر همه ماهها فضیلت دادیم و روزه‌یِ تو به خود نسبت کردیم که: «الصُّوْمُ لِي وَ أَنَا اجزی به.»

مجالس
جلال‌الدین عبدالحمید عتیقی تبریزی

@zonnoun


Forward from: ذوالنون
با سلام
مقداری کتاب، در زمینه ادبیات، عرفان، مذهب و ... جهت فروش در کانال زیر معرفی می‌شود.
لطفا فقط اهل کتاب، و کسانی که حداقل یک بار در ماه به کتاب‌فروشی‌ها سر میزنند و اهل خرید کتاب هستند، وارد شوند.
مبلغ بدست آمده صرف هزینه‌های زندگی و تحصیل یک نوجوان مستعد میشود.
⭕ حتما بعد از ورود پیام پین شده در کانال را مطالعه نمایید
https://t.me/+UiVu2Q1ylskwZGY0
https://t.me/+UiVu2Q1ylskwZGY0


Forward from: قلندریه | Qalandariyyah
عیسی به ایشان گفت: آمین، به شما می‌گویم، خَراجگیران و فاحشه‌ها پیش از شما به پادشاهی خدا راه می‌یابند. زیرا یحیی در طریق پارسایی نزد شما آمد امّا به او ایمان نیاوردید، ولی خَراجگیران و فاحشه‌ها ایمان آوردند. و شما با اینکه این را دیدید، تغییر عقیده ندادید و به او ایمان نیاوردید.


یا سیدی عیسی مددی



@Qalandariyyah | قلندریه




دم همه دم الله الله

خانقاه نعمت اللهی
@zonnoun


Forward from: ذوالنون
@zonnoun


هو
روزی مردی در زمان ابویزید بسطامی به یکی از مردم گفت: آیا ابویزید را دیده‌ای؟
آن یکی گفت: من خدا را دیده‌ام و این دیدار مرا از دیدن ابویزید بی‌نیاز میکند.
مرد به وی گفت: اگر یکبار ابویزید را میدیدی بهتر بود از هزار بار رؤیت خدا.
پس چون آن یکی سخن مرد را شنید همراه وی به سوی ابویزید حرکت کرد و بر سر راه ابویزید نشستند. در این هنگام ابویزید عبور کرد و بر دوش او پوستین بود. آن مرد به آن یکی گفت: این ابویزید است. همین که ابویزید را نگاه کرد بلافاصله جان داد. آن مرد حالِ او را به ابویزید خبر داد.
ابویزید گفت: در گذشته او خدا را به قدر خویش رؤیت نمود و چون ما را دید، خدا به قدر ما بر او تجلی کرد و او طاقت نیاورد و مرد.

• شیخ اکبر محیی‌ الدین ابن عربی
• فتوحات المکیه، اربع مجلدات، ج ۴، ص ۱۸۴
@zonnoun

20 last posts shown.