Forward from: Nasim.ghorbanzadeh
ای مردمان بگویید آرام جان من کو
راحتفزای هرکس محنترسان من کو
نامش همی نیارم بردن به پیش هرکس
گه گه به ناز گویم سرو روان من کو
با دلی آکنده از غم،
مهربان رفیقم،
مهربان یارم،
و مهربان همراهم را،
به خدا سپرده ام.
چه سال ها،
که روزهایمان را،
هم نفس بودیم با هم؛
به مِهر
و به عشق.
چشمِ زمین و چشمِ زمان کور،
که تاب نیاوردند،
بودنِ ما را،
در کنار هم؛
و ندانستم،
که کدامین نامَردُمان،
خاموش کردند،
به ناگاه،
مهتاب را؛
که دیگر،
نخواهم یافت،
همچون او، همنفسی.
بدرود؛
و دیدار، به وقتِ نامعلوم؛
شاید دور، شاید نزدیک.
نسیم قربان زاده
راحتفزای هرکس محنترسان من کو
نامش همی نیارم بردن به پیش هرکس
گه گه به ناز گویم سرو روان من کو
با دلی آکنده از غم،
مهربان رفیقم،
مهربان یارم،
و مهربان همراهم را،
به خدا سپرده ام.
چه سال ها،
که روزهایمان را،
هم نفس بودیم با هم؛
به مِهر
و به عشق.
چشمِ زمین و چشمِ زمان کور،
که تاب نیاوردند،
بودنِ ما را،
در کنار هم؛
و ندانستم،
که کدامین نامَردُمان،
خاموش کردند،
به ناگاه،
مهتاب را؛
که دیگر،
نخواهم یافت،
همچون او، همنفسی.
بدرود؛
و دیدار، به وقتِ نامعلوم؛
شاید دور، شاید نزدیک.
نسیم قربان زاده