زبان وسیله ارتباطی نیست، زبان مساله وجودی است
✍ دکتر فرامرز تقی لو
- دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه تبریز، ۱۴۰۳
زبان صرفا وسیله ارتباطی نیست و حتی شاید ۱۰ درصد اهمیت زبان هم بُعد صرفاً ارتباطی آن نباشد. این که زبان وسیله صرفاً ارتباطی است، حرفی است بس غلط، غیر فلسفی و غیر علمی، چنانکه بنا به تصریح بزرگترین فیلسوفانِ اگزیستانسیالیست، پدیدارشناس، هرمنوتیک، ساختارگرا، پساساختارگرا از ادموند هوسرل، مارتین هایدگر، گئورگ گادامر، ژاک دریدا، فرانسوا لیوتار، لوی استروس و مهم تر از همه فیلسوف بزرگ زبانی لودویگ ویتکنشتاین و صاحب نظریه " بازیهای زبانی"، هر زبانی برای خود یک جهان مستقل یا " زیست جهان فرهنگی مستقل" است که شیوه گشایش و رویارویی انسان صاحب آن زبان با هستی و جهان و یا به عبارت دیگر جهان آگاهی را بیان می کند.
زبان نحوه خاص رویارویی انسانها با هستی است و از این رو بنا به ارزش ذاتی وجود انسان و آزادی او در برساختن جهان، زبان گویای اصالت و آزادی انسان در خالقیت و آفرینش زیست جهان خاص فرهنگی خود است.
حقیقت یا مصلحت امری بیرون از زبان که زبان را به مثابه وسیله ارتباطی برای بیان خود به کار گیرند، نیست، بلکه این زبان است که حقیقت یا مصلحت را می آفریند و به آن شکل می دهد. زبان مقدم و اولی بر هر حقیقت و مصلحتی است و هر حقیقت و واقعیتی زبانی است. حقیقت های آفریده انسانها در درون هر بازی زبانی، گفتمان یا زیست جهان فرهنگی نمود می یابند. انسانها در جهان های مختلف، خاص و اصیل زبانی خود به سر می برند و هر چند زبانها به همدیگر تا حدودی قابل ترجمه اند، لکن هیچگاه جهان های زبانی یکی نخواهند بود.
حسرت و افسوسی که امروزه فیلسوفان و زبان شناسان اروپایی قرن بیستم از اعمال وحشیانه اروپاییان در از بین بردن زبان و فرهنگ و میراث تاریخی و تمدنی اقوام سرخ پوست آزتک، اولمک، مایا و اینکا در آمریکای شمالی، مرکزی و جنوبی از قرن شانزدهم به بعد، می خورند، خود گویای اهمیت زبانها و فرهنگ ها و شیوه های متفاوت مواجهه آنها با هستی است که امروزه برای فیلسوفان اگزیستانسیالیست، پدیدارشناس، ساختارگرا، پساساختارگرا، هرمنوتیک و فیلسوفان زبانی اهمیت یافته است.
مساله این است که زبان صرفا وسیله ارتباطی نیست که حقیقت، واقعیت و یا مصلحت سیاسی بر آن مقدم باشند، زبانها مقدم بر حقیقت، واقعیت و مصلحت هستند و از همین رو است که زبان مساله ای مرتبط با حرمت وجودی انسانها، آزادی و برابری آنها است. انسان و آزادی او هم مقدم بر هر حقیقتی است و از آنجا که انسان و آزادی او را نمی توان فدای هر برداشتی از حقیقت کرد، زبان هم که خود خالق حقیقت است نمی تواند صرفا ابزاری برای حقیقت یا مصلحتی فراتر از خود باشد.
پس حق زبانی ، آزادی و برابری زبانی مقدم بر هر برداشتی از حقیقت و مصلحت است و بنا به هر برداشتی از حقیقت یا مصلحت نمی توان امر بر برتری یک زبان نسبت به زبانی دیگر کرد و یا امر بر حفظ، صیانت و گسترش یک زبان و محو و امحای زبانی دیگر کرد.
@yamaj_press
✍ دکتر فرامرز تقی لو
- دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه تبریز، ۱۴۰۳
زبان صرفا وسیله ارتباطی نیست و حتی شاید ۱۰ درصد اهمیت زبان هم بُعد صرفاً ارتباطی آن نباشد. این که زبان وسیله صرفاً ارتباطی است، حرفی است بس غلط، غیر فلسفی و غیر علمی، چنانکه بنا به تصریح بزرگترین فیلسوفانِ اگزیستانسیالیست، پدیدارشناس، هرمنوتیک، ساختارگرا، پساساختارگرا از ادموند هوسرل، مارتین هایدگر، گئورگ گادامر، ژاک دریدا، فرانسوا لیوتار، لوی استروس و مهم تر از همه فیلسوف بزرگ زبانی لودویگ ویتکنشتاین و صاحب نظریه " بازیهای زبانی"، هر زبانی برای خود یک جهان مستقل یا " زیست جهان فرهنگی مستقل" است که شیوه گشایش و رویارویی انسان صاحب آن زبان با هستی و جهان و یا به عبارت دیگر جهان آگاهی را بیان می کند.
زبان نحوه خاص رویارویی انسانها با هستی است و از این رو بنا به ارزش ذاتی وجود انسان و آزادی او در برساختن جهان، زبان گویای اصالت و آزادی انسان در خالقیت و آفرینش زیست جهان خاص فرهنگی خود است.
حقیقت یا مصلحت امری بیرون از زبان که زبان را به مثابه وسیله ارتباطی برای بیان خود به کار گیرند، نیست، بلکه این زبان است که حقیقت یا مصلحت را می آفریند و به آن شکل می دهد. زبان مقدم و اولی بر هر حقیقت و مصلحتی است و هر حقیقت و واقعیتی زبانی است. حقیقت های آفریده انسانها در درون هر بازی زبانی، گفتمان یا زیست جهان فرهنگی نمود می یابند. انسانها در جهان های مختلف، خاص و اصیل زبانی خود به سر می برند و هر چند زبانها به همدیگر تا حدودی قابل ترجمه اند، لکن هیچگاه جهان های زبانی یکی نخواهند بود.
حسرت و افسوسی که امروزه فیلسوفان و زبان شناسان اروپایی قرن بیستم از اعمال وحشیانه اروپاییان در از بین بردن زبان و فرهنگ و میراث تاریخی و تمدنی اقوام سرخ پوست آزتک، اولمک، مایا و اینکا در آمریکای شمالی، مرکزی و جنوبی از قرن شانزدهم به بعد، می خورند، خود گویای اهمیت زبانها و فرهنگ ها و شیوه های متفاوت مواجهه آنها با هستی است که امروزه برای فیلسوفان اگزیستانسیالیست، پدیدارشناس، ساختارگرا، پساساختارگرا، هرمنوتیک و فیلسوفان زبانی اهمیت یافته است.
مساله این است که زبان صرفا وسیله ارتباطی نیست که حقیقت، واقعیت و یا مصلحت سیاسی بر آن مقدم باشند، زبانها مقدم بر حقیقت، واقعیت و مصلحت هستند و از همین رو است که زبان مساله ای مرتبط با حرمت وجودی انسانها، آزادی و برابری آنها است. انسان و آزادی او هم مقدم بر هر حقیقتی است و از آنجا که انسان و آزادی او را نمی توان فدای هر برداشتی از حقیقت کرد، زبان هم که خود خالق حقیقت است نمی تواند صرفا ابزاری برای حقیقت یا مصلحتی فراتر از خود باشد.
پس حق زبانی ، آزادی و برابری زبانی مقدم بر هر برداشتی از حقیقت و مصلحت است و بنا به هر برداشتی از حقیقت یا مصلحت نمی توان امر بر برتری یک زبان نسبت به زبانی دیگر کرد و یا امر بر حفظ، صیانت و گسترش یک زبان و محو و امحای زبانی دیگر کرد.
@yamaj_press