🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_سیصد_و_سی_و_سوم
#پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به « #زبير» فرمود كه پس از من دست #ستمكاريت را بسوى #على عليه السّلام #دراز مى كنى و با او مى #جنگى 🍃🌸🌸
(۲) 📚[مستدرك حاكم ۳/ ۳۶۶] به سند خود، از «قيس بن ابى حازم» روايت مى كند كه حضرت على عليه السّلام خطاب به «زبير»، فرمود: به خاطر دارى كه روزى با هم در سقيفه جمعى از انصار، حضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب بوديم و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به تو فرمود: آيا على عليه السّلام را دوست مى دارى؟ و تو گفتى: چرا او را دوست نداشته باشم؟ پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: با اين همه باز تو بر او خروج مى كنى و با او مى جنگى و تو در چنان حالى، ستمكارى! «زبير» پاسخى نگفت و بازگشت.
(۳) [همان كتاب ۳/ ۳۶۶] به سند خود، از «ابو الاسود دئلى» روايت مى كند كه گفت: هنگامى كه «زبير» عليه حضرت على عليه السّلام خروج كرد، حضرت على عليه السّلام خطاب به او، فرمود: تو را به خدا سوگند، آيا به خاطر دارى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به تو فرمود: تو هستى كه با على مى جنگى و به او ستم مى كنى؟ «زبير» با كمال بى حيائى در پاسخ گفت: از آنچه مى گوئى اطلاعى ندارم- و يا به قولى- فراموش
📚فضائل پنج تن (ع) در صحاح ششگانه اهل سنت، ج ۳، ص: ۲۴۸
كرده ام!! آنگاه «زبير» بازگشت.
«حاكم» گويد: اين حديث صحيح است.
(۱)📚 [همان كتاب ۳/ ۳۶۶] به سند خود، از «ابو الاسود دئلى» در ملاقاتى كه ميان حضرت على عليه السّلام و «زبير» اتفاق افتاد، «زبير» از جنگ منصرف شد و در حالى كه بر اسب خود سوار بود و در صفوف لشكر براى خود راهى باز مى كرد، فرزندش، «عبد اللّه»، در برابرش ايستاد و پرسيد: چه تصميمى دارى؟ در پاسخ گفت: على عليه السّلام حديثى را به يادم آورد كه آن را از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيده و فراموشش كرده بودم. در يكى از اوقات رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به من گفت: تو با على عليه السّلام مى جنگى و بر او ستم مى كنى! براى همين است كه از جنگ با او دست كشيدم. پسرش براى آنكه او را از تصميمى كه گرفته باز دارد، گفت: پس تو براى نبرد در اين معركه حضور پيدا نكردى، بلكه آمده اى تا ميان مردم سازش برقرار كنى و (تو چنين مى پندارى كه) خدا هم به تو كمك مى كند تا هر چه زودتر صلح را ميان مردم برقرار سازى! «زبير» گفت: سوگند ياد كردهام كه با على عليه السّلام نجنگم! پسرش گفت: (براى كفّاره اين قسم) غلام خود، «جرجس»، را آزاد كن. اندكى توقّف كن. در اين هنگام اختلاف بين لشكريانش افتاد و «زبير» سوار بر اسب شد و راه خود را پيش گرفت و از آنها دور شد.
«حاكم» گويد: اقرارى كه «زبير» براى حضرت على عليه السّلام نمود، منحصر به اين بخش از روايات نيست،
بلكه وجوه و روايات ديگرى هم مؤيّد اقرار و اعتراف «زبير» مى باشد.
(۲)📚 [اسد الغابة ابن اثير ۲/ ۱۹۹] در ضمن شرح حال «زبير» مى نويسد:
«زبير» در جنگ جمل حضور يافت و تصميم داشت با على عليه السّلام نبرد كند. حضرت على عليه السّلام او را بحضور طلبيد و در محلى دور از لشكريان به او گفت: آيا آنروز را به خاطر دارى كه با هم حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب بوديم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله
📚فضائل پنج تن (ع) در صحاح ششگانه اهل سنت، ج ۳، ص: ۲۴۹
توجهى به من كرد و لبخندى زد و من هم در پاسخ ايشان لبخندى زدم. و تو گفتى:.... #ادامه_دارد
#کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_سیصد_و_سی_و_سوم
#پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به « #زبير» فرمود كه پس از من دست #ستمكاريت را بسوى #على عليه السّلام #دراز مى كنى و با او مى #جنگى 🍃🌸🌸
(۲) 📚[مستدرك حاكم ۳/ ۳۶۶] به سند خود، از «قيس بن ابى حازم» روايت مى كند كه حضرت على عليه السّلام خطاب به «زبير»، فرمود: به خاطر دارى كه روزى با هم در سقيفه جمعى از انصار، حضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب بوديم و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به تو فرمود: آيا على عليه السّلام را دوست مى دارى؟ و تو گفتى: چرا او را دوست نداشته باشم؟ پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: با اين همه باز تو بر او خروج مى كنى و با او مى جنگى و تو در چنان حالى، ستمكارى! «زبير» پاسخى نگفت و بازگشت.
(۳) [همان كتاب ۳/ ۳۶۶] به سند خود، از «ابو الاسود دئلى» روايت مى كند كه گفت: هنگامى كه «زبير» عليه حضرت على عليه السّلام خروج كرد، حضرت على عليه السّلام خطاب به او، فرمود: تو را به خدا سوگند، آيا به خاطر دارى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به تو فرمود: تو هستى كه با على مى جنگى و به او ستم مى كنى؟ «زبير» با كمال بى حيائى در پاسخ گفت: از آنچه مى گوئى اطلاعى ندارم- و يا به قولى- فراموش
📚فضائل پنج تن (ع) در صحاح ششگانه اهل سنت، ج ۳، ص: ۲۴۸
كرده ام!! آنگاه «زبير» بازگشت.
«حاكم» گويد: اين حديث صحيح است.
(۱)📚 [همان كتاب ۳/ ۳۶۶] به سند خود، از «ابو الاسود دئلى» در ملاقاتى كه ميان حضرت على عليه السّلام و «زبير» اتفاق افتاد، «زبير» از جنگ منصرف شد و در حالى كه بر اسب خود سوار بود و در صفوف لشكر براى خود راهى باز مى كرد، فرزندش، «عبد اللّه»، در برابرش ايستاد و پرسيد: چه تصميمى دارى؟ در پاسخ گفت: على عليه السّلام حديثى را به يادم آورد كه آن را از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيده و فراموشش كرده بودم. در يكى از اوقات رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به من گفت: تو با على عليه السّلام مى جنگى و بر او ستم مى كنى! براى همين است كه از جنگ با او دست كشيدم. پسرش براى آنكه او را از تصميمى كه گرفته باز دارد، گفت: پس تو براى نبرد در اين معركه حضور پيدا نكردى، بلكه آمده اى تا ميان مردم سازش برقرار كنى و (تو چنين مى پندارى كه) خدا هم به تو كمك مى كند تا هر چه زودتر صلح را ميان مردم برقرار سازى! «زبير» گفت: سوگند ياد كردهام كه با على عليه السّلام نجنگم! پسرش گفت: (براى كفّاره اين قسم) غلام خود، «جرجس»، را آزاد كن. اندكى توقّف كن. در اين هنگام اختلاف بين لشكريانش افتاد و «زبير» سوار بر اسب شد و راه خود را پيش گرفت و از آنها دور شد.
«حاكم» گويد: اقرارى كه «زبير» براى حضرت على عليه السّلام نمود، منحصر به اين بخش از روايات نيست،
بلكه وجوه و روايات ديگرى هم مؤيّد اقرار و اعتراف «زبير» مى باشد.
(۲)📚 [اسد الغابة ابن اثير ۲/ ۱۹۹] در ضمن شرح حال «زبير» مى نويسد:
«زبير» در جنگ جمل حضور يافت و تصميم داشت با على عليه السّلام نبرد كند. حضرت على عليه السّلام او را بحضور طلبيد و در محلى دور از لشكريان به او گفت: آيا آنروز را به خاطر دارى كه با هم حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب بوديم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله
📚فضائل پنج تن (ع) در صحاح ششگانه اهل سنت، ج ۳، ص: ۲۴۹
توجهى به من كرد و لبخندى زد و من هم در پاسخ ايشان لبخندى زدم. و تو گفتى:.... #ادامه_دارد
#کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫