💥مهارت عجیبِ ما ایرانیان در حمله به سفارتخانه ها
✍️علی مرادی مراغه ای
✅ما ایرانیان تبحر زیادی در حمله به سفارتخانه ها و کُشتن فرستادگان خارجی داریم!
و بزرگترین مصیبتها نیز پس از این حملات بر سرمان آمده.
♦️از کشتن نمایندگان چنگیزخان توسط حاکم ابله و دست نشانده سلطان محمد خوارزمشاه در اترار و سرانجام، هجوم وحشتناک مغولان به ایران و بر باد رفتن کشور بگیرید تا اشغال سفارت آمريکا در تهران و تبعات آن تا اکنون! و برخی حملات ریز مانند سفارت عربستان یا آذربایجان...
و البته در این میان، حمله به سفارت روسیه و کشتن گریبایدوف و همراهانش به دلایلی بخیر گذشت! این حمله که با سخنان پرشور میرزا مسیح و هزاران نفر در تهران با تبر، قمه و خنجر صورت گرفت و گریبایدوف و ۳۸ تن را سلاخی کردند این میتوانست به جنگ سوم با روسها انجامیده و کل آذربایجان را از ایران جدا کند اما به عللی بخیر گذشت:
اول اینکه، در آن زمان چون روسیه در حال جنگ با عثمانی بوده. ژنرال پاسکویچ به نسلرود نوشته بود:
«بخاطر اين قتل مى بايست به او(شاه ایران) اعلام جنگ داده میشد اما در شرايط كنونى كه جنگ با عثمانی جريان دارد امکانپذیر نيست».
دوم اینکه، درایت عباس میرزا و قائم مقام فراهانی با فرستادن خسرو میرزا(پسر عباس میرزا) برای پوزش خواهی به روسیه و تقدیم «الماس نادری» بغایت گرانبها را به عنوان هدیه به امپراطور نیکلای در پیشگیری از عکس العمل انتقامجویانه روسها موثر بود.
سوم اینکه، مردم پرشور ایران، گریبایدوف «پدر ادبیات متعهد» روسیه را کشته بودند که متهم به «دکابریست» بوده و دربار تزار، چشم دیدنش را نداشت!
♦️اما پرهزینه ترین اقدام از این نوع غلیان شور و احساسات و رادیکالیزم در ۲۵بهمن ۱۳۵۷ و سپس در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ در حمله به سفارت آمریکا بود و جالب اینجاست که این بار، حمله کنندگان به سفارت یک کشور بیگانه مانند حمله کنندگان دویست سال پیش به سفارت روسیه، بیسواد و چاروق پوشِ نبودند بلکه گلهای سرسبد جامعه بودند و تحصیلکردگان بهترین دانشگاهها! و علاوه بر لباسها، سلاحهایشان نیز مدرنتر شده بود بجا قمه و تبر، تفنگ داشتند!
اما پسِ ذهن و روحیه شان هیچ تفاوت و تغییری با ۱۵۰ سال پیش نکرده بود بر غلیان مذهبی ۲۰۰ سال پیش حمله کنندگان به سفارت روسیه، تنها چپگرایی افزوده شده بود!
این نشان میدهد که درآمدهای نفتی و مدرنیته آمرانه در این کشور، ساختمانها را عوض کرده بوده نه آدمها را...!
♦️در آن زمان، نه تنها گروههای چپی بلکه اکثریت ایران از اشغال سفارت آمریکای جهانخوار خوشحال بودند و مخصوصا گروههای چپی در نشریات خودشان، آنرا با آب و تاب می نوشتند! اما امروزه، پس از دیدن نتایج پر هزینه چنین اعمالی برای کشور، سعی در انکار نقش خود دارند!
وقتی در بار اول، چریکهای فدایی در ۲۵ بهمن۱۳۵۷ سفارت امريكا را اشغال کردند بخاطر مخالفت رهبری انقلاب، ابراهيم يزدی(وزير امور خارجه دولت موقت) با کمک سرهنگ توکلی(فرمانده ستاد عملیاتی ارتش) و ماشاءالله قصاب(مسئول كميته انقلاب) وارد عمل شده و تسخيركنندگان سفارت را از آنجا بيرون كردند. انگار حیف بود این عمل افتخارآمیز بنام گروههای کمونیستی در تاریخ ایران ثبت گردد! در نتیجه بعدا، دانشجویان مسلمان وارد عمل شده و کار ناقص آنها را تکمیل کردند و البته، این گروه بعدا به «مشروطه» خود رسیدند و از قِبَل بالا رفتن از آن دیوار لعنتی، وزیر، وکیل و نماینده مجلس شدند.!
اما در نهایت، فرجام هر دو گروه تقریبا به امپریالیزم سرمایه داری ختم شد:
آن گروه اول بصورت پناهندگی به جهان سرمایه داری!
و این گروه دوم نیز (برخی فرزندانشان) به اصطلاح«فرنگی کار» شدند و در میان فقر و فلاکت میلیونها مردم ایران، عیش و نوش وطنی، کفافشان نداده راهی بلاد کفر شدند!
◀️فیلمی که در زیر و یا اینجا آورده ام دو تکه است:
تکه اول، نفرت ایرانیان از روسیه و مربوط به حضور خسرو میرزا پسر عباس میرزا در دربار تزار جهت عذرخواهی از حمله ایرانیان به سفارت روسیه و قتل اعضای سفارت است.
تکه دوم، این بار مربوط است به نفرت ایرانیان از غرب و آمریکا. این تکه مربوط به به اشغال سفارت آمریکا توسط فداییان خلق در ۲۵ بهمن ۱۳۵۷بوده، سرهنگ نصرالله توکلی فرمانده ستاد عملیاتی ارتش به چریکهای فدایی و اشغالگران تحصیلکرده، توصیه میکند که شور و احساسات را رها کرده و به منافع ملی کشور فکر کنند!
شوربختی بین که، سرهنگان به فرهنگانِ جامعه، درس منطق، تعقل و پیروی از قوانین و معاهدات بین المللی می دهند!
البته همین گروه تحصیلکرده، بعدا شدیدترین حملات را به سرهنگ توکلی کرده و بارها در ارگان سازمانی خود، نشریه کار، نوشتند که «به اتهام توطئه و خیانت، سرهنگ توکلی باید دستگیر شود»!
و البته بعدا دستگیر هم شد.!
(بنگرید به: نشریه کار، ارگان سازمان چریکهای فدایی خلق، ۲۴ اسفند ۱۳۵۷. شماره دوم)
@Ali_Moradi_maragheie
@virayeshe_zehn
✍️علی مرادی مراغه ای
✅ما ایرانیان تبحر زیادی در حمله به سفارتخانه ها و کُشتن فرستادگان خارجی داریم!
و بزرگترین مصیبتها نیز پس از این حملات بر سرمان آمده.
♦️از کشتن نمایندگان چنگیزخان توسط حاکم ابله و دست نشانده سلطان محمد خوارزمشاه در اترار و سرانجام، هجوم وحشتناک مغولان به ایران و بر باد رفتن کشور بگیرید تا اشغال سفارت آمريکا در تهران و تبعات آن تا اکنون! و برخی حملات ریز مانند سفارت عربستان یا آذربایجان...
و البته در این میان، حمله به سفارت روسیه و کشتن گریبایدوف و همراهانش به دلایلی بخیر گذشت! این حمله که با سخنان پرشور میرزا مسیح و هزاران نفر در تهران با تبر، قمه و خنجر صورت گرفت و گریبایدوف و ۳۸ تن را سلاخی کردند این میتوانست به جنگ سوم با روسها انجامیده و کل آذربایجان را از ایران جدا کند اما به عللی بخیر گذشت:
اول اینکه، در آن زمان چون روسیه در حال جنگ با عثمانی بوده. ژنرال پاسکویچ به نسلرود نوشته بود:
«بخاطر اين قتل مى بايست به او(شاه ایران) اعلام جنگ داده میشد اما در شرايط كنونى كه جنگ با عثمانی جريان دارد امکانپذیر نيست».
دوم اینکه، درایت عباس میرزا و قائم مقام فراهانی با فرستادن خسرو میرزا(پسر عباس میرزا) برای پوزش خواهی به روسیه و تقدیم «الماس نادری» بغایت گرانبها را به عنوان هدیه به امپراطور نیکلای در پیشگیری از عکس العمل انتقامجویانه روسها موثر بود.
سوم اینکه، مردم پرشور ایران، گریبایدوف «پدر ادبیات متعهد» روسیه را کشته بودند که متهم به «دکابریست» بوده و دربار تزار، چشم دیدنش را نداشت!
♦️اما پرهزینه ترین اقدام از این نوع غلیان شور و احساسات و رادیکالیزم در ۲۵بهمن ۱۳۵۷ و سپس در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ در حمله به سفارت آمریکا بود و جالب اینجاست که این بار، حمله کنندگان به سفارت یک کشور بیگانه مانند حمله کنندگان دویست سال پیش به سفارت روسیه، بیسواد و چاروق پوشِ نبودند بلکه گلهای سرسبد جامعه بودند و تحصیلکردگان بهترین دانشگاهها! و علاوه بر لباسها، سلاحهایشان نیز مدرنتر شده بود بجا قمه و تبر، تفنگ داشتند!
اما پسِ ذهن و روحیه شان هیچ تفاوت و تغییری با ۱۵۰ سال پیش نکرده بود بر غلیان مذهبی ۲۰۰ سال پیش حمله کنندگان به سفارت روسیه، تنها چپگرایی افزوده شده بود!
این نشان میدهد که درآمدهای نفتی و مدرنیته آمرانه در این کشور، ساختمانها را عوض کرده بوده نه آدمها را...!
♦️در آن زمان، نه تنها گروههای چپی بلکه اکثریت ایران از اشغال سفارت آمریکای جهانخوار خوشحال بودند و مخصوصا گروههای چپی در نشریات خودشان، آنرا با آب و تاب می نوشتند! اما امروزه، پس از دیدن نتایج پر هزینه چنین اعمالی برای کشور، سعی در انکار نقش خود دارند!
وقتی در بار اول، چریکهای فدایی در ۲۵ بهمن۱۳۵۷ سفارت امريكا را اشغال کردند بخاطر مخالفت رهبری انقلاب، ابراهيم يزدی(وزير امور خارجه دولت موقت) با کمک سرهنگ توکلی(فرمانده ستاد عملیاتی ارتش) و ماشاءالله قصاب(مسئول كميته انقلاب) وارد عمل شده و تسخيركنندگان سفارت را از آنجا بيرون كردند. انگار حیف بود این عمل افتخارآمیز بنام گروههای کمونیستی در تاریخ ایران ثبت گردد! در نتیجه بعدا، دانشجویان مسلمان وارد عمل شده و کار ناقص آنها را تکمیل کردند و البته، این گروه بعدا به «مشروطه» خود رسیدند و از قِبَل بالا رفتن از آن دیوار لعنتی، وزیر، وکیل و نماینده مجلس شدند.!
اما در نهایت، فرجام هر دو گروه تقریبا به امپریالیزم سرمایه داری ختم شد:
آن گروه اول بصورت پناهندگی به جهان سرمایه داری!
و این گروه دوم نیز (برخی فرزندانشان) به اصطلاح«فرنگی کار» شدند و در میان فقر و فلاکت میلیونها مردم ایران، عیش و نوش وطنی، کفافشان نداده راهی بلاد کفر شدند!
◀️فیلمی که در زیر و یا اینجا آورده ام دو تکه است:
تکه اول، نفرت ایرانیان از روسیه و مربوط به حضور خسرو میرزا پسر عباس میرزا در دربار تزار جهت عذرخواهی از حمله ایرانیان به سفارت روسیه و قتل اعضای سفارت است.
تکه دوم، این بار مربوط است به نفرت ایرانیان از غرب و آمریکا. این تکه مربوط به به اشغال سفارت آمریکا توسط فداییان خلق در ۲۵ بهمن ۱۳۵۷بوده، سرهنگ نصرالله توکلی فرمانده ستاد عملیاتی ارتش به چریکهای فدایی و اشغالگران تحصیلکرده، توصیه میکند که شور و احساسات را رها کرده و به منافع ملی کشور فکر کنند!
شوربختی بین که، سرهنگان به فرهنگانِ جامعه، درس منطق، تعقل و پیروی از قوانین و معاهدات بین المللی می دهند!
البته همین گروه تحصیلکرده، بعدا شدیدترین حملات را به سرهنگ توکلی کرده و بارها در ارگان سازمانی خود، نشریه کار، نوشتند که «به اتهام توطئه و خیانت، سرهنگ توکلی باید دستگیر شود»!
و البته بعدا دستگیر هم شد.!
(بنگرید به: نشریه کار، ارگان سازمان چریکهای فدایی خلق، ۲۴ اسفند ۱۳۵۷. شماره دوم)
@Ali_Moradi_maragheie
@virayeshe_zehn