🔶 «تاریخ مشروطهی ایران»
🔹 جلد 1 ، بخش 3 ، گفتار یازدهم : چگونه مجلس بتوپ بسته شد؟
🖌 احمد کسروی
🔸 1ـ بازپسین کوشش محمدعلیمیرزا
از روزی که جنبش مشروطهخواهی در ایران آغاز گردید ، محمدعلیمیرزا که آن زمان ولیعهد میبود روی دشمنی نشان داد. زیرا از آغاز زندگانی با فرمانروایی خودکامانه بار آمده و همیشه مردم را زیر دست خود دیده بود ، و این باو دشوار میافتاد که مردم سری افرازند ، و در برابر او ایستاده سخن از کشور و کارهای آن رانند ، و خود کسی نمیبود که معنی مشروطه یا سررشتهداری توده را نیک بداند و از سودهای آن آگاه باشد ، و بنام دلبستگی بکشور و نیرومندی آن از هوسهای خود چشم پوشد. یک مرد کوتاهاندیشی بیش نمیبود. از سوی دیگر روسیان که در دربار ولیعهدی دست میداشتند رشتهی اندیشه و سَهِشهای این در دست آنان میبود که بدستیاری شاپشال او را به هر راهی میگردانیدند ، و چون دولت روس با جنبش توده ، چه در کشور خود و چه در ایران ، سخت دشمن میبود ، از اینرو در این هنگام محمدعلیمیرزا را بخود نگزارده دشمنیش را با مشروطه بیشتر میگردانیدند. بویژه پس از آنکه پیمان 1907 را با انگلیس بستند و خود را در دستدرازی بشمال ایران آزاد دانستند ، که چون جنبش توده را یک سنگی در پیش پای خود میپنداشتند ببرداشتن آن میکوشیدند.
گذشته از اینها محمدعلیمیرزا بکیش شیعی و بکارهای بیمعنای آن ـ از روضهخوانی و زیارت عاشورا و شمع بمسجدها بردن و مانند اینها ـ دلبستگی بسیاری میداشت و زنش ملکه در این باره ازو کمتر نمیبود ، و همیشه کسانی از ملایان رویهکار بدربار و اندرون راه میداشتند ، و چون پس از چند ماهی از آغاز مشروطه ملایان از آن رو گردانیدند و جدایی میانهی کیش و مشروطه افتاد ، این انگیزهی دیگری بدشمنی محمدعلیمیرزا گردید.
باری محمدعلیمیرزا از گام نخست با مشروطه بدخواهی مینمود و میکوشید ، و چه هنگامی که در تبریز میبود و چه پس از آنکه به تهران آمد ، هر چند زمان یک بار نقشهای برای برانداختن مجلس میکشید ، و چنانکه یکایک نوشتهایم در هر بار [1] آزادیخواهان تبریز را در برابر خود میدید. بازپسین نقشهی او شورش استرداران و داستان میدان توپخانه بود که باز آزادیخواهان تبریز با یک شاهکاری از میدان بیرونش کردند. پس از آن محمدعلیمیرزا تا دیرزمانی بخاموشی گراییده با مجلس رویهکاریهایی میکرد ، و میتوان گفت که از برانداختن مجلس نومید گردیده دیگر نقشهای را دنبال نمیکرد. لیکن پیشامدهایی که یکی از آنها داستان بمباندازی و دیگری بدزبانیهای «مساوات» و دیگر روزنامهها بود دوباره او را بتکان آورده بار دیگر باندیشهی برانداختن مجلس انداخت. بویژه که در این هنگام روسیان پا پیش گزارده چنین کاری را خواستار میبودند.
چنین پیداست که از دههی دوم خرداد 1287 (جمادیالثانی 1326) این گفتگو درمیان محمدعلیمیرزا با سفارت روس و رئیس بریگاد قزاق (کلنل لیاخوف) آغاز یافته است ، و آنچه محمدعلیمیرزا را در این باره پافشارتر گردانیده پیشامد خانهی عضدالملک بوده. زیرا چنانکه گفتیم محمدعلیمیرزا آن نشستها را با انگیزش ظِلالسلطان و برای شاه گردانیدن او میشمرد. بگمان او درمیان ظلالسلطان و آزادیخواهان سازش پیدا شده که پادشاهی باو دهند ، و اینست قاجاریان و اعیانها با عضدالملک در آن راه میکوشند. میتوان پنداشت که روسیان برای پیشرفت خواست خود ، این بدگمانی را در دل او پدید آورده بودند.
هرچه بود محمدعلیمیرزا در نقشهی خود پافشار گردید. لیکن او از دو چیز میترسید : یکی آنکه انگلیس و دولتهای اروپایی که ایران را یک کشور مشروطه شناخته بودند رنجیدگی نمایند و زبان بایراد باز کنند. دیگری آنکه آزادیخواهان سرکردگان را بیم دهند و از کوشش بزیان توده بازگردانند (چنانکه در داستان میدان توپخانه همین را کردند). روسیان به هر دو ، چاره نشان داده چنین نهادند که شاه چون مجلس را برانداخت یک آگهی پراکنده گرداند که آن را بهر دستگیر گردانیدن چند تن تباهکار کرده است وگرنه مشروطه را برنینداخته است و سه ماه دیگر دوباره مجلس گشاده خواهد گردید. از آنسوی برانداختن مجلس با دست لیاخوف باشد که بریگاد قزاق را بکار اندازد ، و بسربازان نیاز بسیاری نباشد.
این بریگاد قزاق تاریخچهای میدارد که در اینجا فرصت گفتن نیست. این دسته سپاه از زمان ناصرالدینشاه با دست سرکردگان روسی پدید آورده شده و از روز نخست کوشش رفته بود که سپاهیان چشمبسته فرمان از سرکردگان روسی برند و دلبستگی به ایران و ایرانیگری درمیان نباشد. از اینرو روسیان باین سپاه دلگرم میبودند ، و پیشرفت خواست خود را از دست آنان میبیوسیدند.
👇
🔹 جلد 1 ، بخش 3 ، گفتار یازدهم : چگونه مجلس بتوپ بسته شد؟
🖌 احمد کسروی
🔸 1ـ بازپسین کوشش محمدعلیمیرزا
از روزی که جنبش مشروطهخواهی در ایران آغاز گردید ، محمدعلیمیرزا که آن زمان ولیعهد میبود روی دشمنی نشان داد. زیرا از آغاز زندگانی با فرمانروایی خودکامانه بار آمده و همیشه مردم را زیر دست خود دیده بود ، و این باو دشوار میافتاد که مردم سری افرازند ، و در برابر او ایستاده سخن از کشور و کارهای آن رانند ، و خود کسی نمیبود که معنی مشروطه یا سررشتهداری توده را نیک بداند و از سودهای آن آگاه باشد ، و بنام دلبستگی بکشور و نیرومندی آن از هوسهای خود چشم پوشد. یک مرد کوتاهاندیشی بیش نمیبود. از سوی دیگر روسیان که در دربار ولیعهدی دست میداشتند رشتهی اندیشه و سَهِشهای این در دست آنان میبود که بدستیاری شاپشال او را به هر راهی میگردانیدند ، و چون دولت روس با جنبش توده ، چه در کشور خود و چه در ایران ، سخت دشمن میبود ، از اینرو در این هنگام محمدعلیمیرزا را بخود نگزارده دشمنیش را با مشروطه بیشتر میگردانیدند. بویژه پس از آنکه پیمان 1907 را با انگلیس بستند و خود را در دستدرازی بشمال ایران آزاد دانستند ، که چون جنبش توده را یک سنگی در پیش پای خود میپنداشتند ببرداشتن آن میکوشیدند.
گذشته از اینها محمدعلیمیرزا بکیش شیعی و بکارهای بیمعنای آن ـ از روضهخوانی و زیارت عاشورا و شمع بمسجدها بردن و مانند اینها ـ دلبستگی بسیاری میداشت و زنش ملکه در این باره ازو کمتر نمیبود ، و همیشه کسانی از ملایان رویهکار بدربار و اندرون راه میداشتند ، و چون پس از چند ماهی از آغاز مشروطه ملایان از آن رو گردانیدند و جدایی میانهی کیش و مشروطه افتاد ، این انگیزهی دیگری بدشمنی محمدعلیمیرزا گردید.
باری محمدعلیمیرزا از گام نخست با مشروطه بدخواهی مینمود و میکوشید ، و چه هنگامی که در تبریز میبود و چه پس از آنکه به تهران آمد ، هر چند زمان یک بار نقشهای برای برانداختن مجلس میکشید ، و چنانکه یکایک نوشتهایم در هر بار [1] آزادیخواهان تبریز را در برابر خود میدید. بازپسین نقشهی او شورش استرداران و داستان میدان توپخانه بود که باز آزادیخواهان تبریز با یک شاهکاری از میدان بیرونش کردند. پس از آن محمدعلیمیرزا تا دیرزمانی بخاموشی گراییده با مجلس رویهکاریهایی میکرد ، و میتوان گفت که از برانداختن مجلس نومید گردیده دیگر نقشهای را دنبال نمیکرد. لیکن پیشامدهایی که یکی از آنها داستان بمباندازی و دیگری بدزبانیهای «مساوات» و دیگر روزنامهها بود دوباره او را بتکان آورده بار دیگر باندیشهی برانداختن مجلس انداخت. بویژه که در این هنگام روسیان پا پیش گزارده چنین کاری را خواستار میبودند.
چنین پیداست که از دههی دوم خرداد 1287 (جمادیالثانی 1326) این گفتگو درمیان محمدعلیمیرزا با سفارت روس و رئیس بریگاد قزاق (کلنل لیاخوف) آغاز یافته است ، و آنچه محمدعلیمیرزا را در این باره پافشارتر گردانیده پیشامد خانهی عضدالملک بوده. زیرا چنانکه گفتیم محمدعلیمیرزا آن نشستها را با انگیزش ظِلالسلطان و برای شاه گردانیدن او میشمرد. بگمان او درمیان ظلالسلطان و آزادیخواهان سازش پیدا شده که پادشاهی باو دهند ، و اینست قاجاریان و اعیانها با عضدالملک در آن راه میکوشند. میتوان پنداشت که روسیان برای پیشرفت خواست خود ، این بدگمانی را در دل او پدید آورده بودند.
هرچه بود محمدعلیمیرزا در نقشهی خود پافشار گردید. لیکن او از دو چیز میترسید : یکی آنکه انگلیس و دولتهای اروپایی که ایران را یک کشور مشروطه شناخته بودند رنجیدگی نمایند و زبان بایراد باز کنند. دیگری آنکه آزادیخواهان سرکردگان را بیم دهند و از کوشش بزیان توده بازگردانند (چنانکه در داستان میدان توپخانه همین را کردند). روسیان به هر دو ، چاره نشان داده چنین نهادند که شاه چون مجلس را برانداخت یک آگهی پراکنده گرداند که آن را بهر دستگیر گردانیدن چند تن تباهکار کرده است وگرنه مشروطه را برنینداخته است و سه ماه دیگر دوباره مجلس گشاده خواهد گردید. از آنسوی برانداختن مجلس با دست لیاخوف باشد که بریگاد قزاق را بکار اندازد ، و بسربازان نیاز بسیاری نباشد.
این بریگاد قزاق تاریخچهای میدارد که در اینجا فرصت گفتن نیست. این دسته سپاه از زمان ناصرالدینشاه با دست سرکردگان روسی پدید آورده شده و از روز نخست کوشش رفته بود که سپاهیان چشمبسته فرمان از سرکردگان روسی برند و دلبستگی به ایران و ایرانیگری درمیان نباشد. از اینرو روسیان باین سپاه دلگرم میبودند ، و پیشرفت خواست خود را از دست آنان میبیوسیدند.
👇