شگفتتر این بود که پس از پیشامد میدان توپخانه ، که در نتیجهی شاهکار انجمن ایالتی تبریز محمدعلیمیرزا از در زبونی درآمد و بدستگیری صنیعحضرت و دیگران گردن گزارد ، و آنان را دستگیر کردند و کیفر دادند ، و سپس نیز بکشندگان فریدون زردشتی و به سید محمد یزدی و برخی دیگر کیفر داده شد ، انجمنهای تهرانی اینها را میوهی کوششهای خود پنداشتند ، و خود را فیروز شمارده گردن افراشتند ، و سپس که در پیشامد گرفتاری بمباندازان باز در برابر دربار بالا افراشته در اینجا نیز سخن خود را پیش بردند ، بیکبار فریب خورده آن دستهبندیهای پوشالی خود را یک نیرویی بشمار آوردند ، و نازش و بالش بیشتر کردند. در روزنامهها ستایش از انجمنها میرفت و نمایندگان مجلس فیروزیهای اینان را بشهرها با تلگراف آگاهی میفرستادند.
کار بجایی رسید که در تبریز هم کسانی بانجمنسازی برخاستند و چند انجمنی بنامهای اتحاد ، قدرت ، مشورت ، مساوات ، حقیقت و مانند اینها برپا گردید. نقیخان رشیدالملک که از فرمانروایی اردبیل برداشته شده بود ، به تبریز آمده در اینجا سر بمیان مشروطهخواهان درآورده انجمنی بنام «حشمت» برپا گردانید ، و چون سپس همین نقیخان را در لشکر عینالدوله درمیان دشمنان مشروطه خواهیم دید ، از اینجا پیداست که این انجمنها بیش از همه دستاویزی در دست سودجویان میبود. چنانکه در تهران نیز علیخان ارشدالدوله که سپس او را هم یکی از افزارهای بزرگ محمدعلیمیرزا خواهیم دید رئیس انجمن مرکزی میبود و خود بهمهی انجمنها سروری میداشت.
در جایی که یک کسی با یک انجمن ساختن و یا در یک انجمن نام نویساندن از شمار آزادیخواهان رفتی و در همه جا نوازش و مهربانی دیدی و هر سودی که خواستی بدست آوردی چرا نبایستی رشیدالملک و ارشدالدوله و رحیمخان و حاجیمیرزا حسن و دیگران مشروطهخواهی ننمایند و کار خود را از پیش نبرند؟!.. در جایی که آزادیخواهان برای فریب خوردن آماده میایستادند چرا بایستی اینان از فریب دادن خودداری نمایند؟!.. اینان از یکسو با دربار بستگی میداشتند و از یکسو با آزادیخواهان آمیزش و همدستی مینمودند.
بلکه در روزهای آخر کسانی از نمایندگان مجلس نیز همین رفتار را میکردند. چون از کارهای محمدعلیمیرزا این دریافته بودند که به یک تاختی بر سر مجلس خواهد برخاست هر یکی از راه دیگری بستگی با دربار پدید میآوردند ، و چنانکه خواهیم دید همین نمایندگان در «خردهخودکامگی» در تهران ماندند و زیانی بآنان نرسید.
نمایندگان آذربایجان که با آن پیمان و سوگند از تبریز روانه گردیده ، و با آن شکوه و پذیرایی به تهران رسیده بودند برخی از آنان نیز نامردیهایی از خود مینمودند : یکی آنست که چند روز پیش از بمباران مجلس بنام «مرخصی» روانهی تبریز گردید (و راستیرا از تهران گریخت) و چون به تبریز رسید ، باآنکه این شهر ایستادگی مینمود ، نماینده در اینجا نیز نایستاد و همراه چند تن تفنگچی خود را به جلفا انداخت و از آنجا روانهی قفقاز و استانبول و اروپا گردید. آن دیگری خود را افزار کار بیگانگان گردانیده جز با دستور فلان سفارت کار نمیکرد. آن دیگری نهانی با دربار راه میداشت. یکی دیگر را میگویند که با چادر زنانه خود را بدربار انداخته با محمدعلیمیرزا دیدار کرد و با او نهش نهاد. اینهاست نمونههایی از نامردیهای نمایندگان.
یکی دیگر از نمایندگان تبریز میرزاآقا اسپهانی میبود که تبریزیان فریبش را خوردند ، و با پذیراییها نگاهش داشته سپس نیز بنمایندگی بمجلس فرستادند. لیکن کمی نگذشت که دانسته شد در ماکو از اقبالالسلطنه پولی گرفته ، و از اینسو چون به تهران رسید در نهان با دربار بستگی یافت و بزبانها افتاد که محمدعلیمیرزا را ببرانداختن مجلس دلیرتر میگرداند. کار رسوایی این مرد بجایی رسید که در روزنامه پول گرفتنش را نوشتند ، و شعر چاپلوسانهای که در ستایش ارفعالدوله سروده بود بچاپ رسانیدند ، و سرانجام انجمن ایالتی تلگرفی بدارالشورا فرستاده از نمایندگی او از سوی آذربایجان بیزاری نشان داد.
🌸
کار بجایی رسید که در تبریز هم کسانی بانجمنسازی برخاستند و چند انجمنی بنامهای اتحاد ، قدرت ، مشورت ، مساوات ، حقیقت و مانند اینها برپا گردید. نقیخان رشیدالملک که از فرمانروایی اردبیل برداشته شده بود ، به تبریز آمده در اینجا سر بمیان مشروطهخواهان درآورده انجمنی بنام «حشمت» برپا گردانید ، و چون سپس همین نقیخان را در لشکر عینالدوله درمیان دشمنان مشروطه خواهیم دید ، از اینجا پیداست که این انجمنها بیش از همه دستاویزی در دست سودجویان میبود. چنانکه در تهران نیز علیخان ارشدالدوله که سپس او را هم یکی از افزارهای بزرگ محمدعلیمیرزا خواهیم دید رئیس انجمن مرکزی میبود و خود بهمهی انجمنها سروری میداشت.
در جایی که یک کسی با یک انجمن ساختن و یا در یک انجمن نام نویساندن از شمار آزادیخواهان رفتی و در همه جا نوازش و مهربانی دیدی و هر سودی که خواستی بدست آوردی چرا نبایستی رشیدالملک و ارشدالدوله و رحیمخان و حاجیمیرزا حسن و دیگران مشروطهخواهی ننمایند و کار خود را از پیش نبرند؟!.. در جایی که آزادیخواهان برای فریب خوردن آماده میایستادند چرا بایستی اینان از فریب دادن خودداری نمایند؟!.. اینان از یکسو با دربار بستگی میداشتند و از یکسو با آزادیخواهان آمیزش و همدستی مینمودند.
بلکه در روزهای آخر کسانی از نمایندگان مجلس نیز همین رفتار را میکردند. چون از کارهای محمدعلیمیرزا این دریافته بودند که به یک تاختی بر سر مجلس خواهد برخاست هر یکی از راه دیگری بستگی با دربار پدید میآوردند ، و چنانکه خواهیم دید همین نمایندگان در «خردهخودکامگی» در تهران ماندند و زیانی بآنان نرسید.
نمایندگان آذربایجان که با آن پیمان و سوگند از تبریز روانه گردیده ، و با آن شکوه و پذیرایی به تهران رسیده بودند برخی از آنان نیز نامردیهایی از خود مینمودند : یکی آنست که چند روز پیش از بمباران مجلس بنام «مرخصی» روانهی تبریز گردید (و راستیرا از تهران گریخت) و چون به تبریز رسید ، باآنکه این شهر ایستادگی مینمود ، نماینده در اینجا نیز نایستاد و همراه چند تن تفنگچی خود را به جلفا انداخت و از آنجا روانهی قفقاز و استانبول و اروپا گردید. آن دیگری خود را افزار کار بیگانگان گردانیده جز با دستور فلان سفارت کار نمیکرد. آن دیگری نهانی با دربار راه میداشت. یکی دیگر را میگویند که با چادر زنانه خود را بدربار انداخته با محمدعلیمیرزا دیدار کرد و با او نهش نهاد. اینهاست نمونههایی از نامردیهای نمایندگان.
یکی دیگر از نمایندگان تبریز میرزاآقا اسپهانی میبود که تبریزیان فریبش را خوردند ، و با پذیراییها نگاهش داشته سپس نیز بنمایندگی بمجلس فرستادند. لیکن کمی نگذشت که دانسته شد در ماکو از اقبالالسلطنه پولی گرفته ، و از اینسو چون به تهران رسید در نهان با دربار بستگی یافت و بزبانها افتاد که محمدعلیمیرزا را ببرانداختن مجلس دلیرتر میگرداند. کار رسوایی این مرد بجایی رسید که در روزنامه پول گرفتنش را نوشتند ، و شعر چاپلوسانهای که در ستایش ارفعالدوله سروده بود بچاپ رسانیدند ، و سرانجام انجمن ایالتی تلگرفی بدارالشورا فرستاده از نمایندگی او از سوی آذربایجان بیزاری نشان داد.
🌸