در همان روزها مخبرالسلطنه از تهران بوالیگری تبریز برگزیده شده و از راه گیلان و قفقاز روانه گردیده بود و چون روز نوزدهم اردیبهشت (8 ربیعالاخری) به تبریز خواستی رسید ، از سوی انجمن در سر پلآجی پذیرایی باشکوهی کرده شد و چون نام او بنیکی رفته و از تهران سفارشها شده بود مردم نیز شادمانی نمودند. مخبرالسلطنه نیز ارجشناسی نشان داده از راه بانجمن آمد و در آنجا زمانی میبود تا روانهی شمسالعماره گردیده و هم از فردا بکار برخاسته همگی را از خود خشنود گردانید.
در همان روزها یک دُژرفتاری از کارکنان شهربانی رخ داد. چون کسانی بدگویی از اجلالالملک کرده بودند کارکنان شهربانی از سرکردگان و زیردستان بآشوب برخاسته و رختهای دولتی از تن کنده در بازارها و کوچهها بهیاهو و غوغا پرداختند. کسانی در مغازههای مجیدالملک شلیک نموده مردم را هراسان گردانیدند. مخبرالسلطنه بدستیاری انجمن آشوب را فرونشاند. لیکن برخی از ایشان همچنان لگامگسیختگی مینمودند ، و شب یا روز آزار و گزند از مردم دریغ نمیگفتند. از جمله خلیلنام که «ایت خلیل» نامیده میشد ، و خود در بیباکی و دلیری و ستمگری کمتر مانند میداشت و مردی تناور و بلندبالایی میبود ، در گزند و آسیب بمردم اندازه نمیشناخت ، و چون روز روشن مست شده و تپانچه بدست در بازار به بدمستی برخاسته بود ، با دستور مخبرالسلطنه دستگیرش کرده بزندان سپردند. این مرد یکی از لوتیان شمرده میشد و در جنگ گذشته که با دوچی و سرخاب رفت دلیری بسیار از خود نشان داده و سپس یکی از سرکردگان شهربانی گردیده بود ، و چون دادخواهان بسیاری میداشت در همان زندان خفهاش کرده بسزایش رسانیدند. (1)
سپس چون روسیان همچنان فشار میآوردند و دولت میخواست برای دلجویی از آنان لشکری بر سر شاهسونان فرستاده شود مخبرالسلطنه با نمایندگان انجمن گفتگو کرده چنین نهادند که رحیمخان را برای آن کار فرستند ، چیزی که هست دو تن نیز از سوی انجمن همراه او سازند که نگران [=ناظر] کارهایش باشند. بدینسان رحیمخان نقشهی خود را بپایان رسانید ، و انجمن که فریب او را خورده بود ، هشتصد تفنگ و دو توپ و هیجدههزار تومان پول باو داده روانهی قرهداغ گردانید که سواره و سرباز گرد آورده بسر شاهسونان رود. لیکن خواهیم دید که رحیمخان در قرهداغ نشست تا هنگامی که با دستور محمدعلیمیرزا بسر تبریز آمد و آن توپها و تفنگها را در ویرانی انجمن بکار برد.
بیگمان رحیمخان از تهران با دستورهایی از محمدعلیمیرزا و برای همین کار بیرون آمده بود. لیکن دانسته نیست که مخبرالسلطنه آگاهی از آن نیرنگ میداشته یا نمیداشته است.
🔹 پانوشت :
1ـ در پیکرهی 85 در پشت سر محمدخان سرکردهی قزاق (از دست چپ او) دیده میشود.
🌸
در همان روزها یک دُژرفتاری از کارکنان شهربانی رخ داد. چون کسانی بدگویی از اجلالالملک کرده بودند کارکنان شهربانی از سرکردگان و زیردستان بآشوب برخاسته و رختهای دولتی از تن کنده در بازارها و کوچهها بهیاهو و غوغا پرداختند. کسانی در مغازههای مجیدالملک شلیک نموده مردم را هراسان گردانیدند. مخبرالسلطنه بدستیاری انجمن آشوب را فرونشاند. لیکن برخی از ایشان همچنان لگامگسیختگی مینمودند ، و شب یا روز آزار و گزند از مردم دریغ نمیگفتند. از جمله خلیلنام که «ایت خلیل» نامیده میشد ، و خود در بیباکی و دلیری و ستمگری کمتر مانند میداشت و مردی تناور و بلندبالایی میبود ، در گزند و آسیب بمردم اندازه نمیشناخت ، و چون روز روشن مست شده و تپانچه بدست در بازار به بدمستی برخاسته بود ، با دستور مخبرالسلطنه دستگیرش کرده بزندان سپردند. این مرد یکی از لوتیان شمرده میشد و در جنگ گذشته که با دوچی و سرخاب رفت دلیری بسیار از خود نشان داده و سپس یکی از سرکردگان شهربانی گردیده بود ، و چون دادخواهان بسیاری میداشت در همان زندان خفهاش کرده بسزایش رسانیدند. (1)
سپس چون روسیان همچنان فشار میآوردند و دولت میخواست برای دلجویی از آنان لشکری بر سر شاهسونان فرستاده شود مخبرالسلطنه با نمایندگان انجمن گفتگو کرده چنین نهادند که رحیمخان را برای آن کار فرستند ، چیزی که هست دو تن نیز از سوی انجمن همراه او سازند که نگران [=ناظر] کارهایش باشند. بدینسان رحیمخان نقشهی خود را بپایان رسانید ، و انجمن که فریب او را خورده بود ، هشتصد تفنگ و دو توپ و هیجدههزار تومان پول باو داده روانهی قرهداغ گردانید که سواره و سرباز گرد آورده بسر شاهسونان رود. لیکن خواهیم دید که رحیمخان در قرهداغ نشست تا هنگامی که با دستور محمدعلیمیرزا بسر تبریز آمد و آن توپها و تفنگها را در ویرانی انجمن بکار برد.
بیگمان رحیمخان از تهران با دستورهایی از محمدعلیمیرزا و برای همین کار بیرون آمده بود. لیکن دانسته نیست که مخبرالسلطنه آگاهی از آن نیرنگ میداشته یا نمیداشته است.
🔹 پانوشت :
1ـ در پیکرهی 85 در پشت سر محمدخان سرکردهی قزاق (از دست چپ او) دیده میشود.
🌸