وقتی سعی میکنم آیندهمان را تصور کنم، کم مانده از احساس خوشبختی خفه شوم و هراسی عظیم قلبم را میفشرد، چون نمیتوانم اینهمه شادی را در این دنیا باور کنم.
•از نامهی ماریا به آلبر کامو•
•ترجمهی خانلو•
•از نامهی ماریا به آلبر کامو•
•ترجمهی خانلو•