{هرچند زندگان بیشتر به او متمایل بودند، اما حتی مردگان را نیز با دلسوزي بيشتر می پروراند. حاثور با نام «شهبانوی باختر» نگاهبان گورستان شهر تب بود. سرلوحه نگاره های کتاب مردگان ماده گاو نیکویی را تصویر کرده اند که از کوهستان لیبی - غربی ترین مرز سکونت انسان - برخاسته است و به مردگانی که به جهان دیگر ره پوییده اند، خوشامد می گوید. آنان که دریافته بودند چگونه به واسطه مقررات تجویز شده بدو استغاثه برند و طلب یاری کنند، سوار بر پشت او با سلامتی کامل به جهان دیگر رهسپار می شدند.
او را همچنین 《بانوی چنار》 می خواندند؛ زیرا گاه در آستانه صحرا، در میان شاخ و برگ این درخت پنهان می شد و با نان و آب به استقبال مردگان می شتافت. مصریان بر این باور بودند که ایزدبانو حاثور نردبانی در دست دارد که شایستگان از طریق آن می توانند به بهشت روند. پرستش ایزدبانوی مذکور، به ویژه به سبب نقش ویژه ای که در تدفین مردگان داشت، چندان رواج یافت که در واپسین دوره مصر باستان دیگر هیچ درگذشته ای را «اُزیریس» نمی خواندند، بلکه او را «حاثور» می نامیدند.}
ادامه...👇
@soltannasir
او را همچنین 《بانوی چنار》 می خواندند؛ زیرا گاه در آستانه صحرا، در میان شاخ و برگ این درخت پنهان می شد و با نان و آب به استقبال مردگان می شتافت. مصریان بر این باور بودند که ایزدبانو حاثور نردبانی در دست دارد که شایستگان از طریق آن می توانند به بهشت روند. پرستش ایزدبانوی مذکور، به ویژه به سبب نقش ویژه ای که در تدفین مردگان داشت، چندان رواج یافت که در واپسین دوره مصر باستان دیگر هیچ درگذشته ای را «اُزیریس» نمی خواندند، بلکه او را «حاثور» می نامیدند.}
ادامه...👇
@soltannasir