عاشقم باش که در عشق زبانزد باشم
غیر تو با همه کس در همه جا بد باشم
دین احساس تو از غصه نجاتم داده
پس چرا از تو و از دین تو مرتد باشم
خالق عشق تویی ،حضرت دلداده ی من
کافرم چون که به عشق تو مردد باشم
در موازات تو بودن بخدا بی رحمی ست
با تو باید به مسیر دل و ممتد باشم
می روم با تو الهی که مقدر باشد
هر چه پیش آید و در عشق خوش آید باشم
می شناسم تو و احساس تو را دلبرکم
من فقط با تو در این عشق موید باشم
عشق یعنی بشود آنچه دلت می خواهد
عاشقت هستم و می مانم و باید باشم ...
اسماعیل حاج علیان
غیر تو با همه کس در همه جا بد باشم
دین احساس تو از غصه نجاتم داده
پس چرا از تو و از دین تو مرتد باشم
خالق عشق تویی ،حضرت دلداده ی من
کافرم چون که به عشق تو مردد باشم
در موازات تو بودن بخدا بی رحمی ست
با تو باید به مسیر دل و ممتد باشم
می روم با تو الهی که مقدر باشد
هر چه پیش آید و در عشق خوش آید باشم
می شناسم تو و احساس تو را دلبرکم
من فقط با تو در این عشق موید باشم
عشق یعنی بشود آنچه دلت می خواهد
عاشقت هستم و می مانم و باید باشم ...
اسماعیل حاج علیان