امشب دلم گرفته بود یاد مامانم افتادم،چاییو گذاشتم جلو شوهرمو و رفتم دخترمو بخوابونم تو تاریکی یکم گریه کردم ،رفتم اون اتاق پسرمو بوس کردم و پتو رو کشیدم روش اومدم هال دیدم شوهرمم رفته بخوابه، آروم رفتم کنارش خوابیدم دیدم چشاش بازه،میگم چرا نخوابیدی؟میگه بخورش،هیچی دیگه گریه کنسله
✍ angel ava
@sirnews2
✍ angel ava
@sirnews2