تاریخ اندیشه سیاسی غرب
زمینه
بخش اول
به گفته برخی، یونانیان باستان نظریه پردازی در خصوص سیاست را ابداع کردند، اما در این قسمت ابهامی وجود دارد.
باید به این نکته توجه کرد که افلاطون آغازگر تامل نظام مند در خصوص سیاست نبوده است و از ناکجا ایده نوشتن جمهور بر وی نازل نشده است.
به گفته نویسنده، چیزی که در خصوص یونانیان باستان میدانیم میتواند اوهامی بیش نباشد و مطالبی که در دست داریم با تحریف و تغییر به دست ما رسیده باشد.
در حدود ۸۰۰ سال قبل از میلاد مسیح به گمان، مردمان سروده های هومر را از بر میخواندند و این اندیشه که چطور امور را باید گذراند یحتمل از همین سروده ها آغاز شده است.
میشود گفت شانس با یونانیان باستان یار بود که گنجینهای چون ایلیاد و اودیسه را در دست داشتند، با کاوشی به دیدگاه هایی که به دست ما رسیده است و با توجه به اطلاعاتی که از زندگانی مردمان آن دوره در دست داریم میتوانیم دریابیم که با مطالعه این دو اثر تقریبا به سوالات مهم درخصوص نحوه عمل انسان در برابر خدایان را دریافته بودند و این جرقهای در آغاز اندیشیدن بود.
خدایان بر فانیان خشم میگیرند و بلاها و مصیبت ها بر سر انسان ها فرود میآورند پس چیزی در انسان باستان برانگیخته میشود، در سروده های هومری مردمان طی حماسه و وقایعی که میخوانند یا برای یکدیگر نقل میکنند با سه موضوع آشنا میشدند: طبیعت ، انسان ها و خدایان.
کمی به جلو تر از یونان باستان برویم، فیلسوفانی که با جهان هومری و بازتاب آن بر دنیای باستان آشنا شده و در آن کاوش کردند به چیزی جز دخالت خدایان بر امور انسانی رسیدند، آن ها این بار در پی برهان های عقلانی بودند.
«آنچه بهخصوص فیلسوفان سیاسی را مجاب میکرد که درگیر بازگویی حقایق هومری شوند، چیرگی روح نظم و تناسب بر این سرودهها بود. این نظم هیچگاه کمال نیافت و به تمامیت خود نرسید، ولی چنین مینماید که در مقابل همهی فراز و نشیب ها دوام آورد.»
#فلسفه #سیاست #اساطیر
Safe Haven