#part78
توی جمع استادا و دانشجوها نشسته بودم و داشتیم جرئت حقیقت بازی می کردیم.
بطری چرخید و سرش افتاد طرف استاد و تهش طرف من. با ترس نگاهش کردم که با شیطنت گفت:
_جرئت یا حقیقت؟
از ترس گفتم: حقیقت!
لبخند مرموزی زد و بهم گفت: سایز سینه ات چنده؟
با حیرت و خجالت نگاهش کردم که استاد بلند داد زد: امیرررررر!
بی توجه به استاد منتظرم موند که گفتم: _میشه بگم جرئت؟
لبخندش گشاد شد و گفت: البته که میشه.
با استرس گفتم: باشه جرئت.
با ذوق گفت: چون ازت خوشم میاد و مثل گربه ی خونگیم میمونی دوتا راه بهت میگم هرکدوم دوس داشتی انتخاب کن.
سری تکون دادم و با استرس گفتم: باشه.
_یا باید بیای بغلم و سرت و بزاری روی سینم و بگی دوستم داری، یا بری بغل استادو لباش و ببوسی.
جیغ و سوت همه رفت هوا. استاد با عصبانیت زد پس کله ی امیررررر و اومد جلو و گفت:
_تو غلط میکنی به کسی جز من دست بزنی.
بعد هم محکم لباش و گذاشت روی لبام که جیغ و سوت پسرا و دخترا رفت هوا...
https://t.me/joinchat/AAAAAEeJL-qSBH9NVYCrVw
https://t.me/joinchat/AAAAAEeJL-qSBH9NVYCrVw
توی جمع استادا و دانشجوها نشسته بودم و داشتیم جرئت حقیقت بازی می کردیم.
بطری چرخید و سرش افتاد طرف استاد و تهش طرف من. با ترس نگاهش کردم که با شیطنت گفت:
_جرئت یا حقیقت؟
از ترس گفتم: حقیقت!
لبخند مرموزی زد و بهم گفت: سایز سینه ات چنده؟
با حیرت و خجالت نگاهش کردم که استاد بلند داد زد: امیرررررر!
بی توجه به استاد منتظرم موند که گفتم: _میشه بگم جرئت؟
لبخندش گشاد شد و گفت: البته که میشه.
با استرس گفتم: باشه جرئت.
با ذوق گفت: چون ازت خوشم میاد و مثل گربه ی خونگیم میمونی دوتا راه بهت میگم هرکدوم دوس داشتی انتخاب کن.
سری تکون دادم و با استرس گفتم: باشه.
_یا باید بیای بغلم و سرت و بزاری روی سینم و بگی دوستم داری، یا بری بغل استادو لباش و ببوسی.
جیغ و سوت همه رفت هوا. استاد با عصبانیت زد پس کله ی امیررررر و اومد جلو و گفت:
_تو غلط میکنی به کسی جز من دست بزنی.
بعد هم محکم لباش و گذاشت روی لبام که جیغ و سوت پسرا و دخترا رفت هوا...
https://t.me/joinchat/AAAAAEeJL-qSBH9NVYCrVw
https://t.me/joinchat/AAAAAEeJL-qSBH9NVYCrVw