Forward from: بیگانه
از همه متن خوشم میاد جز این قسمتش. اینکه ما یه مشکل رو پیدا کنیم، بعد توجیه کنیم. جای ارائه راهکار و بهبود دادن، صرفا بگیم "خب ولی یه جاهایی جواب داده و دمش گرمه". این یه جور خیانت به خود اون روش، به چیزی که بهش اتکا داریم و به خودمونه چون مشکل رو دیدیم اما باز دستمون رو میذاریم روی اونجایی که دوستنداریم تا فقط جایی که دوستش داریم رو ببینیم. کوچکترین کاری که میتونیم بکنیم در اینه که حداقل مشکل رو مشکل نگهداریم و نذاریمش زیر فرش و قایمش کنیم با این نوع جملات اگر که نمیتونیم راهکار بدیم. و حالت خوب ماجرا راهکار دادنه. بتونیم راهکار بدیم. بتونیم نقد کنیم و ایده نو تولید کنیم، بهبود بدیم، اصلاح کنیم و "گذر کنیم" و پیشرفت بدیم اون روش رو. اون چیزی که بهش اتکا داریم رو. این دست جملات، فقط موجب درجا زدن، سرپوش گذاشتن و قایم شدن میشه. نوعی خودگول زدن. اینکه ایراد چیزی رو بگیرید، معادل اینکه کارکردی خود اون چیز نداره نیست. احتمالا همه هم میدونن. ولی با اینجوری چرخوندن متن و نوشته و این نتیجهگیری رو گرفتن، انگار خیلی خجالتی، تعصب یه چیزی رو کشیدیم و بعد ایراداتشو گذاشتیم زیر فرش کسی نبینه. مثل پوست پسته وقتی مهمون میاد. کاش خجالت نکشیم. کاش مشکلات رو در حد خودشون مشکل نشون بدیم و مشکل حفظ کنیم و بعد تلاش به اصلاح و بهبود بدیم. اگر از اول این مشکل بوده و تاحالا حل نشده، یعنی از اول مردم اینو دیدن و هیچکس پانشده ایدهی سازندهای براش بده. این نه افتخاره، نه توجیه کننده. این یعنی یه ایرادی بوده و هست و کسی فکری به حالش نکرده. و من حرکتهای بزرگی در راستای حلش ندیدم توی تاریخ علم. این نبود خودانتقادی-خوداصلاحی، یکی از چیزهاییه که باعث شد از این حوزه برم بیرون و از خیلی عقبتر بهش نگاه کنم. چون برای من پیشرفت فقط وقتی اتفاق میافته که مشکلات رو مثل یه میزبان خجالتی زیر فرش نکنیم.