آریان عزیزی، جوانی۱۹ ساله، آرام، مؤدب و فروتن، چهرهای آشنا و محبوب در میان مردم قصرشیرین بود. هر که از او سخن میگوید، از اخلاق نیکویش، از عشق وافرش به موسیقی و از حضوری پررنگ در مراسمات فرهنگی یاد میکند. او با نواختن تنبور و خواندن مقامهای کوردی، بخشی از هویت فرهنگی سرزمینش را زنده نگه میداشت.
این جوان هنرمند، همچون بسیاری از همنسلانش، دلنگران آیندهی سرزمین مادری بود. در شبکههای اجتماعی، صدای اعتراضش بلند بود؛ از حقوق کوردها سخن میگفت و پستها و استوریهای سیاسیاش بارها حساسیت نهادهای امنیتی را برانگیخته بود. تا آنجا که چندین بار از سوی وزارت اطلاعات تهدید شد، صفحهاش موقتاً بسته گردید و گاه او را به ارتباط با احزاب کورد متهم میکردند.
ناپدید شدن ناگهانی و تناقضگویی نهادهای امنیتی
شب ۲۱دیماه، دوستان آریان عزیزی، جوان ۱۹ سالهی قصرشیرینی، با خانوادهاش تماس گرفتند و گفتند که آریان زنگ زده و پیامی بر جای گذاشته: «موتورم را در فلان جا گذاشتم، بیایید و آن را بردارید.» هنگامی که به محل رسیدند، مقداری قرص در کنار موتورش یافتند، اما خود او ناپدید شده بود.
آن شب، تا سپیدهدم، بیش از صد نفر از اقوام و مردم قصرشیرین، منطقه را زیر پا گذاشتند و به جستوجوی او پرداختند. صبح روز بعد، هلال احمر، نیروی انتظامی، مرزبانی و ارتش نیز به عملیات جستوجو پیوستند. حتی دو بار پهپادها منطقه را اسکن کردند، اما اثری از آریان نیافتند. همان روز، خانوادهاش به اداره اطلاعات مراجعه کردند تا با نقطهزنی تلفنش، ردپایی از او بیابند. اما تنها پاسخی که دریافت کردند، این بود:«خودمان خبرتان میکنیم.»
فریبکاری و تناقضگویی نهادهای امنیتی
روز بعد، اداره اطلاعات تماس گرفت و گفت: «پسرتان زنده است، اما اینجا نیست. رفته تهران.» آنها مدعی شدند که نقطهزنی نشان میدهد آریان از شهر خارج شده است. اما خانوادهاش این ادعا را باور نکردند و همچنان به جستوجو در منطقه ادامه دادند.
در همین حال، مردم به سمت نفتشهر حرکت کردند. اما آنجا منطقهای ممنوعه بود. از سربازی که در آن ساعت در برجک مرزی شیفت داشت، پرسوجو کردند و او گفت که در همان بازهی زمانی، چند نفر از مرز عبور کردند و حتی به سمتشان تیراندازی هوایی شد.
در همان لحظه، اداره اطلاعات دوباره تماس گرفت و با قسم و تأکید گفت: «به خدا پسرتان رفته تهران!» اما پیگیریهای…..
در همان لحظه، اداره اطلاعات دوباره تماس گرفت و با قسم و تأکید گفت: «به خدا پسرتان رفته تهران!» اما پیگیریهای غیررسمی از طریق آشنایان نشان داد که آریان همراه چند نفر دیگر توسط اطلاعات بازداشت شده است. به آنها گفته شده بود که پس از مدتی آزاد خواهند شد.
۲۰ روز انکار، ۲۰ روز صحنهسازی
در این ۲۰ روز، خانوادهی آریان بارها به اداره اطلاعات، دادگاه و آگاهی مراجعه کردند، اما هر بار با همان ادعاهای پیشین مواجه شدند. در همین حال، مشخص شد که اداره اطلاعات از روز نخست با هلال احمر تماس گرفته و دستور داده بود که در منطقه جستوجو نکنند، چراکه «همهاش صحنهسازی» است.
پس از ۲۰ روز، آگاهی تماس گرفت و گفت: «جنازهی پسرتان پیدا شده، برای شناسایی بیایید.» اما هنگامی که خانواده رسیدند، دریافتند که گوشی آریان هنوز در جیبش است و جسد او کاملاً سالم باقی مانده، گویی تازه به خواب رفته باشد.
اما این کشف، چندین تناقض بزرگ را آشکار کرد:
۱. محل کشف جنازه، همان جایی بود که پیشتر بارها جستوجو شده بود! چگونه ممکن است پس از ۲۰ روز، ناگهان جنازهای در منطقهای یافت شود که پیش از این با حضور گستردهی مردم و حتی پهپادها بررسی شده بود؟
۲. جنازهی آریان سالم بود، بدون نشانهای از تجزیه یا آسیب! در حالی که این منطقهی گرمسیری، محل زندگی حیوانات وحشی است، چگونه ممکن است جسد او برای ۲۰ روز در آنجا باقی مانده باشد، بدون آنکه آسیبی ببیند؟
۳. پزشک قانونی تأیید کرد که مرگ او نهایتاً ۱ تا ۲ روز پیش رخ داده است!
۴. گوشی او همچنان در جیبش بود! در حالی که نهادهای امنیتی ادعا کرده بودند که از طریق نقطهزنی، حضور او در تهران را تأیید کردهاند، چگونه ممکن است که گوشیاش در همان نقطهی اولیه باقی مانده باشد؟
آیا آریان عزیزی در بازداشت اطلاعات به قتل رسیده است؟
پاسخ روشن است: آریان عزیزی در بازداشت اطلاعات جمهوری اسلامی به قتل رسیده و پس از ۲۰ روز، جنازهاش را در یک سناریوی از پیش طراحیشده، تحویل خانواده دادهاند.
آری، آریان کورد بود، یارسان بود و در عرصهی فرهنگ و هویت کوردی گام برمیداشت. همین هویت و فعالیتهایش کافی بود تا جمهوری اسلامی، چنانکه پخشان عزیزی به ژرفا بیان کرد: «ما در برابر اقتدار مرگبار مرکزی، کوچکیم؛ ولی در اجرای احکام، سنگینترین و سهمگینترین هستیم!»
حتی حکم مرگمان نیز در پسِ پردههای خاموشی و تاریکی به اجرا درمیآید، بیآنکه فریاد رنجهایمان به گوش جهانیان برسد.
این جوان هنرمند، همچون بسیاری از همنسلانش، دلنگران آیندهی سرزمین مادری بود. در شبکههای اجتماعی، صدای اعتراضش بلند بود؛ از حقوق کوردها سخن میگفت و پستها و استوریهای سیاسیاش بارها حساسیت نهادهای امنیتی را برانگیخته بود. تا آنجا که چندین بار از سوی وزارت اطلاعات تهدید شد، صفحهاش موقتاً بسته گردید و گاه او را به ارتباط با احزاب کورد متهم میکردند.
ناپدید شدن ناگهانی و تناقضگویی نهادهای امنیتی
شب ۲۱دیماه، دوستان آریان عزیزی، جوان ۱۹ سالهی قصرشیرینی، با خانوادهاش تماس گرفتند و گفتند که آریان زنگ زده و پیامی بر جای گذاشته: «موتورم را در فلان جا گذاشتم، بیایید و آن را بردارید.» هنگامی که به محل رسیدند، مقداری قرص در کنار موتورش یافتند، اما خود او ناپدید شده بود.
آن شب، تا سپیدهدم، بیش از صد نفر از اقوام و مردم قصرشیرین، منطقه را زیر پا گذاشتند و به جستوجوی او پرداختند. صبح روز بعد، هلال احمر، نیروی انتظامی، مرزبانی و ارتش نیز به عملیات جستوجو پیوستند. حتی دو بار پهپادها منطقه را اسکن کردند، اما اثری از آریان نیافتند. همان روز، خانوادهاش به اداره اطلاعات مراجعه کردند تا با نقطهزنی تلفنش، ردپایی از او بیابند. اما تنها پاسخی که دریافت کردند، این بود:«خودمان خبرتان میکنیم.»
فریبکاری و تناقضگویی نهادهای امنیتی
روز بعد، اداره اطلاعات تماس گرفت و گفت: «پسرتان زنده است، اما اینجا نیست. رفته تهران.» آنها مدعی شدند که نقطهزنی نشان میدهد آریان از شهر خارج شده است. اما خانوادهاش این ادعا را باور نکردند و همچنان به جستوجو در منطقه ادامه دادند.
در همین حال، مردم به سمت نفتشهر حرکت کردند. اما آنجا منطقهای ممنوعه بود. از سربازی که در آن ساعت در برجک مرزی شیفت داشت، پرسوجو کردند و او گفت که در همان بازهی زمانی، چند نفر از مرز عبور کردند و حتی به سمتشان تیراندازی هوایی شد.
در همان لحظه، اداره اطلاعات دوباره تماس گرفت و با قسم و تأکید گفت: «به خدا پسرتان رفته تهران!» اما پیگیریهای…..
در همان لحظه، اداره اطلاعات دوباره تماس گرفت و با قسم و تأکید گفت: «به خدا پسرتان رفته تهران!» اما پیگیریهای غیررسمی از طریق آشنایان نشان داد که آریان همراه چند نفر دیگر توسط اطلاعات بازداشت شده است. به آنها گفته شده بود که پس از مدتی آزاد خواهند شد.
۲۰ روز انکار، ۲۰ روز صحنهسازی
در این ۲۰ روز، خانوادهی آریان بارها به اداره اطلاعات، دادگاه و آگاهی مراجعه کردند، اما هر بار با همان ادعاهای پیشین مواجه شدند. در همین حال، مشخص شد که اداره اطلاعات از روز نخست با هلال احمر تماس گرفته و دستور داده بود که در منطقه جستوجو نکنند، چراکه «همهاش صحنهسازی» است.
پس از ۲۰ روز، آگاهی تماس گرفت و گفت: «جنازهی پسرتان پیدا شده، برای شناسایی بیایید.» اما هنگامی که خانواده رسیدند، دریافتند که گوشی آریان هنوز در جیبش است و جسد او کاملاً سالم باقی مانده، گویی تازه به خواب رفته باشد.
اما این کشف، چندین تناقض بزرگ را آشکار کرد:
۱. محل کشف جنازه، همان جایی بود که پیشتر بارها جستوجو شده بود! چگونه ممکن است پس از ۲۰ روز، ناگهان جنازهای در منطقهای یافت شود که پیش از این با حضور گستردهی مردم و حتی پهپادها بررسی شده بود؟
۲. جنازهی آریان سالم بود، بدون نشانهای از تجزیه یا آسیب! در حالی که این منطقهی گرمسیری، محل زندگی حیوانات وحشی است، چگونه ممکن است جسد او برای ۲۰ روز در آنجا باقی مانده باشد، بدون آنکه آسیبی ببیند؟
۳. پزشک قانونی تأیید کرد که مرگ او نهایتاً ۱ تا ۲ روز پیش رخ داده است!
۴. گوشی او همچنان در جیبش بود! در حالی که نهادهای امنیتی ادعا کرده بودند که از طریق نقطهزنی، حضور او در تهران را تأیید کردهاند، چگونه ممکن است که گوشیاش در همان نقطهی اولیه باقی مانده باشد؟
آیا آریان عزیزی در بازداشت اطلاعات به قتل رسیده است؟
پاسخ روشن است: آریان عزیزی در بازداشت اطلاعات جمهوری اسلامی به قتل رسیده و پس از ۲۰ روز، جنازهاش را در یک سناریوی از پیش طراحیشده، تحویل خانواده دادهاند.
آری، آریان کورد بود، یارسان بود و در عرصهی فرهنگ و هویت کوردی گام برمیداشت. همین هویت و فعالیتهایش کافی بود تا جمهوری اسلامی، چنانکه پخشان عزیزی به ژرفا بیان کرد: «ما در برابر اقتدار مرگبار مرکزی، کوچکیم؛ ولی در اجرای احکام، سنگینترین و سهمگینترین هستیم!»
حتی حکم مرگمان نیز در پسِ پردههای خاموشی و تاریکی به اجرا درمیآید، بیآنکه فریاد رنجهایمان به گوش جهانیان برسد.