بوسههای خونین بر روی چشمانی سرد.
چه رنگی بودند؟
آبی؟
نمیدانم!
شاید هم بنفش!
لبهایم داغ بود.
گفتم چشمانت را ببند!
بوسیدمش، مژههای بلند و فِرَش را حس کردم.
گفت فشارت افتاده؟
گفتم چطور؟!
گفت آخر سرمای لبانت اشک چشمانم را خشک کرد!
1401/6/23
23:22
چه رنگی بودند؟
آبی؟
نمیدانم!
شاید هم بنفش!
لبهایم داغ بود.
گفتم چشمانت را ببند!
بوسیدمش، مژههای بلند و فِرَش را حس کردم.
گفت فشارت افتاده؟
گفتم چطور؟!
گفت آخر سرمای لبانت اشک چشمانم را خشک کرد!
1401/6/23
23:22