آرامش قبل از طوفان🌊
خدمت اینطوریه که هیچ خبر بدی نیست نیست نیست تا اینکه یهو بمباران اتفاق های ناجور میاد سمتت و دیگه اعصاب هیچی رو نداری، سریع بهم میریزی و نمیدونی چطوری آروم کنی خودت رو.
یه هفته ای میشه که همینجور خبرای بد داره تلنبار میشه روهم.
برای مثال اولیش این بود که فهمیدم ۱ فروردین شیفت هستم.🧑🦯
دو روز بعد بهم گفتن مرخصی هات زیاد شدن اگه نری مرخصی تمام مرخصی های تشویقی که گرفتی رو میسوزونیم (خواستم بگم مگه شهر هرت که دیدم آره شهر هرت).🚬
فرداش فهمیدم نه تنها ۱ فروردین بلکه ۲ فروردین هم شیفت هستم.😐
بعدش فهمیدم اینا همشون کنجکاو شدن چرا من یک روز خاص در هفته رو اصرار دارم شیفت نباشم و خروج داشته باشم. دلیلش اینه که میرم کلاس پیانو ولی اونا نمیدونن و چون شک دارن من چیکار میکنن و میخوان اذیتم کنن منو میخوان شیفت بذارن دقیقا اون روز خاص و من دیگه نمیدونم چه دروغی سرهم کنم که دست از سر من بردارن.💔🎹