مرگ فضای عمومی
یان گهل (Jan Gehl) معمار و شهرساز دانمارکی میگوید: «فعالیتهای شهری سه دستهاند؛ اجباری، اختیاری و اجتماعی». اجباری مثل رفت و آمد برای کار و خرید. اختیاری مثل قدم زدن برای لذت و اجتماعی مثل نشستن در فضای عمومی و گفتگو با دیگران. او معتقد است شهری انسانمحور است که در آن امکان فعالیتهای اختیاری و اجتماعی برای شهروندانش، وزنی برابر با فعالیتهای اجباریشان داشته باشد.
ولی به حال و روز تهران و دیگر شهرهای ایران نگاه کنید؛ در همه این سالهای پس از ۵۷، هم مدل شهرسازی ماشینسالار و هم سیاستهای زورگویانهای مثل حجاب اجباری و برخوردهای سخت با هر نوع با هم بودن آزادانهی جمعی در فضاهای عمومی باعث شد مردم سال به سال وزن حضورشان را در سطح شهر کم و کمتر کنند و همهچیز را به کنج چهار دیواریهای خصوصیشان ببرند.
البته بدیهی است مردمی که چندین دهه - دستکم از دهه ۶۰ تا اوایل دهه ۹۰ - حتی برای قدم زدن با یک دوست یا همکار و همکلاسی در فضای عمومی بازخواست و ارعاب شدهاند و هنوز هم به خاطر پوشاندن موهای سرشان جریمه و تهدید یا بازداشت میشوند، فقط به وقت ضرورت و اجبار از این فضا استفاده کنند. و خوشیها و ارتباطاتشان - همان فعالیتهای اختیاری و اجتماعی - را به جایی منتقل میکنند که دست سرکوبگر سیستم کمتر به آن برسد.
و اینگونه همان اتفاقی برای تهران و دیگر شهرهای ایران رخ داده که یان گهل آن را «مرگ فضای عمومی» مینامد.
مرگ فضاهای عمومی را هم زمانی میتوان اعلام کرد که هویت انسانی شهر فدای ماشینها شده باشند و فعالیتهای اجتماعی از جنس تعاملات خودجوش مردم از بین بروند یا به ندرت اتفاق بیفتند، وقتی که گپوگفتهای معمول همسایهها در پیادهرو یا نشستن دستهجمعی در فضاهای عمومی به فنا رفت و شهر به مجموعهای از مسیرهای عبوری تبدیل شد که مردم تنها برای رسیدن به مقصد از آنها استفاده کنند. یعنی درست همین بلایی که سر تهران آمده.
میدانها، پارکها و پیادهروهای شهری قرار بود «اتاق نشیمن شهر» باشند؛ مکانهایی که فرصت ملاقاتهای تصادفی، دیدارهای دوستانه و گفتگوهای روزمره و شکلگیری روابط اجتماعی را فراهم میکنند.
اما در تهران اینطور نشد چون سیستم ایدئولوژیکِ بیفکر حاکم، فضاهای عمومی را با تحجر و نادانیاش کُشت. کاری که هم مانع تعامل طبیعی ما با همشهریهایمان شده است و هم حسرت و داغ رونق گرفتن فضاهای عمومی که میتوانست باعث بهبود وضع کسب و کارهای محلی، افزایش امنیت شهر و احساس تعلق بیشتر ما به شهر شود را بر دلمان نشاند.
(یادداشتهایی درباره شهر با کمک AI / چهار)
یان گهل (Jan Gehl) معمار و شهرساز دانمارکی میگوید: «فعالیتهای شهری سه دستهاند؛ اجباری، اختیاری و اجتماعی». اجباری مثل رفت و آمد برای کار و خرید. اختیاری مثل قدم زدن برای لذت و اجتماعی مثل نشستن در فضای عمومی و گفتگو با دیگران. او معتقد است شهری انسانمحور است که در آن امکان فعالیتهای اختیاری و اجتماعی برای شهروندانش، وزنی برابر با فعالیتهای اجباریشان داشته باشد.
ولی به حال و روز تهران و دیگر شهرهای ایران نگاه کنید؛ در همه این سالهای پس از ۵۷، هم مدل شهرسازی ماشینسالار و هم سیاستهای زورگویانهای مثل حجاب اجباری و برخوردهای سخت با هر نوع با هم بودن آزادانهی جمعی در فضاهای عمومی باعث شد مردم سال به سال وزن حضورشان را در سطح شهر کم و کمتر کنند و همهچیز را به کنج چهار دیواریهای خصوصیشان ببرند.
البته بدیهی است مردمی که چندین دهه - دستکم از دهه ۶۰ تا اوایل دهه ۹۰ - حتی برای قدم زدن با یک دوست یا همکار و همکلاسی در فضای عمومی بازخواست و ارعاب شدهاند و هنوز هم به خاطر پوشاندن موهای سرشان جریمه و تهدید یا بازداشت میشوند، فقط به وقت ضرورت و اجبار از این فضا استفاده کنند. و خوشیها و ارتباطاتشان - همان فعالیتهای اختیاری و اجتماعی - را به جایی منتقل میکنند که دست سرکوبگر سیستم کمتر به آن برسد.
و اینگونه همان اتفاقی برای تهران و دیگر شهرهای ایران رخ داده که یان گهل آن را «مرگ فضای عمومی» مینامد.
مرگ فضاهای عمومی را هم زمانی میتوان اعلام کرد که هویت انسانی شهر فدای ماشینها شده باشند و فعالیتهای اجتماعی از جنس تعاملات خودجوش مردم از بین بروند یا به ندرت اتفاق بیفتند، وقتی که گپوگفتهای معمول همسایهها در پیادهرو یا نشستن دستهجمعی در فضاهای عمومی به فنا رفت و شهر به مجموعهای از مسیرهای عبوری تبدیل شد که مردم تنها برای رسیدن به مقصد از آنها استفاده کنند. یعنی درست همین بلایی که سر تهران آمده.
میدانها، پارکها و پیادهروهای شهری قرار بود «اتاق نشیمن شهر» باشند؛ مکانهایی که فرصت ملاقاتهای تصادفی، دیدارهای دوستانه و گفتگوهای روزمره و شکلگیری روابط اجتماعی را فراهم میکنند.
اما در تهران اینطور نشد چون سیستم ایدئولوژیکِ بیفکر حاکم، فضاهای عمومی را با تحجر و نادانیاش کُشت. کاری که هم مانع تعامل طبیعی ما با همشهریهایمان شده است و هم حسرت و داغ رونق گرفتن فضاهای عمومی که میتوانست باعث بهبود وضع کسب و کارهای محلی، افزایش امنیت شهر و احساس تعلق بیشتر ما به شهر شود را بر دلمان نشاند.
(یادداشتهایی درباره شهر با کمک AI / چهار)