«آن ِ معلمی» (۱): طور ِ نگاه ِ معلم
توضیح: همهی ما، احتمالاً در دورهای، معلمهای اثرگذاری داشتهایم. کسی که ما را به درسی علاقمند کردهباشد. کسی که چیزی را در ما تغییر دادهاست. کسی که پنجرهای را که نمیدیدیم، به روی ما باز کردهاست. من، معلمی را دوست دارم. خود ِ معلمی برای من، پدیدهای جذاب بودهاست. آنقدر خوشبخت بودهام از ابتدای تحصیل تا کنون، شاگردی آموزگارانی خلاق و اثرگذار را تجربه کردهباشم. هر کدام از این وجودها، چیز(هایی) را به من هدیه دادهاند. در مجموعه یادداشتهای جدید «آن ِ معلمی» میخواهم به «روش»ها، ویژگیها و مهارتهایی فکر کنم که آنان را به آموزگارانی خاص بدل کردهبود. میدانم که هیج آدمیزادی، بیعیب نیست. من و آنان و همه. مقصود، تقدیس نیست. دیدن و قاب کردن آن نکته از مهارتها و داشتههاست که آن معلم را «آن»ی دادهاست. از این "آن"ها بنویسیم، تا دیده شوند. تا تکثیر شوند.
ــــــ
شاید عجیب باشد. اما نگاهش، از مهارتهایش است. این را وقتی میشود فهمید که دانشجویی در کلاسش، شروع به صحبت کند. فرق نمیکند که دانشجوی تازهوارد کارشناسی باشد یا فارغالتحصیل دکتری. اصلاً فرقی نمیکند که بشناسدش یا غریبهای به سخن درآمده در یک سخنرانی. هر کس که میخواهد باشد.
زبان که بگشایند، چشمهایش خیره میشود. همدلانه به صورتش نگاه میکند. تا پایان صحبتش، چشم از صورتش برنمیدارد. گاهی دست زیر چانه میزند و گاهی یادداشتی برمیدارد.
در نگاه و چهرهاش، وقتی دارد به مخاطب گوش میدهد، «جدیتی همدلانه» هست. مخاطب حس میکند که برای او، جدی است. حرفش، نظرش، موضعاش. گاهی میدانم که با نکتهای که طرح میشود، به شدت مخالف است. گاهی میشود حدس زد که نظر، پخته نیست و پاسخ، نادرست. گاهی حتی سخنی توهینآمیز است. اما او تا پایان صحبت و لحظهی فرود کلام دانشجو، سخنش را قطع نمیکند. نگاه همدلانهاش را از او نمیگیرد. حتی گاه سرش را به حالت تأیید تکان میدهد.
اینطور نگاه جدی همدلانه، به مخاطب اعتماد به نفس میدهد: «حرفی قابل تأمل زدهام». «مرا جدی گرفتهاست». دانشجو را که گاه سرشار از فشار و استرس است، آرام میکند. مخالف باشد یا موافق، کارکشته آن بحث یا مبتدی، آماده شنیدن میکند. گاه حتی ممکن است به اتکای این نگاه، حس کند که آموزگار با حرف او کاملاً موافق است. این نگاه، خود دانشجو را میسازد. به او بال میدهد. بی هیچ ارتباط کلامی.
آن وقت است که شروع به صحبت میکند. آنجاست که مشخص میشود چقدر آن صحبت را دقیق گوش کرده. آنجاست که مشخص میشود چقدر با آن نظر، در ذهنش سر و کله زده است. این خود مهارت و ماجرای دیگری است.
این طورِ نگاه کردن به دانشجو و دانشآموز، از آن مهارتهای ناپیدای اوست. معلم سازنده، "نگاه" کردنش فرق میکند.
#سارا_شریعتی|#آن_معلم|#روشنا|#آموزش
@raahiane|راهیانه|ایدهنوشتهای مهدی سلیمانیه
توضیح: همهی ما، احتمالاً در دورهای، معلمهای اثرگذاری داشتهایم. کسی که ما را به درسی علاقمند کردهباشد. کسی که چیزی را در ما تغییر دادهاست. کسی که پنجرهای را که نمیدیدیم، به روی ما باز کردهاست. من، معلمی را دوست دارم. خود ِ معلمی برای من، پدیدهای جذاب بودهاست. آنقدر خوشبخت بودهام از ابتدای تحصیل تا کنون، شاگردی آموزگارانی خلاق و اثرگذار را تجربه کردهباشم. هر کدام از این وجودها، چیز(هایی) را به من هدیه دادهاند. در مجموعه یادداشتهای جدید «آن ِ معلمی» میخواهم به «روش»ها، ویژگیها و مهارتهایی فکر کنم که آنان را به آموزگارانی خاص بدل کردهبود. میدانم که هیج آدمیزادی، بیعیب نیست. من و آنان و همه. مقصود، تقدیس نیست. دیدن و قاب کردن آن نکته از مهارتها و داشتههاست که آن معلم را «آن»ی دادهاست. از این "آن"ها بنویسیم، تا دیده شوند. تا تکثیر شوند.
ــــــ
شاید عجیب باشد. اما نگاهش، از مهارتهایش است. این را وقتی میشود فهمید که دانشجویی در کلاسش، شروع به صحبت کند. فرق نمیکند که دانشجوی تازهوارد کارشناسی باشد یا فارغالتحصیل دکتری. اصلاً فرقی نمیکند که بشناسدش یا غریبهای به سخن درآمده در یک سخنرانی. هر کس که میخواهد باشد.
زبان که بگشایند، چشمهایش خیره میشود. همدلانه به صورتش نگاه میکند. تا پایان صحبتش، چشم از صورتش برنمیدارد. گاهی دست زیر چانه میزند و گاهی یادداشتی برمیدارد.
در نگاه و چهرهاش، وقتی دارد به مخاطب گوش میدهد، «جدیتی همدلانه» هست. مخاطب حس میکند که برای او، جدی است. حرفش، نظرش، موضعاش. گاهی میدانم که با نکتهای که طرح میشود، به شدت مخالف است. گاهی میشود حدس زد که نظر، پخته نیست و پاسخ، نادرست. گاهی حتی سخنی توهینآمیز است. اما او تا پایان صحبت و لحظهی فرود کلام دانشجو، سخنش را قطع نمیکند. نگاه همدلانهاش را از او نمیگیرد. حتی گاه سرش را به حالت تأیید تکان میدهد.
اینطور نگاه جدی همدلانه، به مخاطب اعتماد به نفس میدهد: «حرفی قابل تأمل زدهام». «مرا جدی گرفتهاست». دانشجو را که گاه سرشار از فشار و استرس است، آرام میکند. مخالف باشد یا موافق، کارکشته آن بحث یا مبتدی، آماده شنیدن میکند. گاه حتی ممکن است به اتکای این نگاه، حس کند که آموزگار با حرف او کاملاً موافق است. این نگاه، خود دانشجو را میسازد. به او بال میدهد. بی هیچ ارتباط کلامی.
آن وقت است که شروع به صحبت میکند. آنجاست که مشخص میشود چقدر آن صحبت را دقیق گوش کرده. آنجاست که مشخص میشود چقدر با آن نظر، در ذهنش سر و کله زده است. این خود مهارت و ماجرای دیگری است.
این طورِ نگاه کردن به دانشجو و دانشآموز، از آن مهارتهای ناپیدای اوست. معلم سازنده، "نگاه" کردنش فرق میکند.
#سارا_شریعتی|#آن_معلم|#روشنا|#آموزش
@raahiane|راهیانه|ایدهنوشتهای مهدی سلیمانیه