Forward from: ༺ڪـهـربـا༻
#پارتیازآینده🔥
هقی زد و همانطور که از درد به خودش میپیچید با خودش پچ زد
-خدایا، نکنه بلایی سر بچه ام بیاد؟!
خیسی و قرمزی خون مانند انشعابهای رود روی پاهای برهنه اش حرکت میکرد.
غزال با انگشتهای ظریف یخ زده اش زیر دلش را گرفته و میفشرد..
خون تا زیر ناخنهای نباتی رنگش رفته بود..چقدر این جنین را میپرستید..زیر لب درحالیکه پلک بر هم فشرده بود پچ زد:
-آخ خدا، بچم!!
این کودک قرار نبود ناخواسته باشد.. هیچ چیز درست پیش نرفته بود..این کودک هم پدرش او را میخواست هم مادرش، اما لعنت بر طالع بد!!!
از درد جیغی کشید:
-بچم..بچم داره میمیره...
جنینش نزدیک به ستون فقرات قرار گرفته بود و حاملگی پر خطر و پنهانی که داشت. انگار حالا میخواست جانش را بگیرد.
سه ماهه باردار بود اما پریود هم میشد و هیچ علائمی جز احتیاج به بوی پدر کودکش و اوق زدنهای صبحگاهی که شبانه اتفاق می افتاد نداشت..
غرق در خون با چشمان دو دو زنش خودش را به درب بیرونی ساختمان رساند
تنها بود مرد بی وفایش نه خبری از او میگرفت نه از جنینی که در شکم داشت.
با عقی که زد توجه پیرزن همسایه سمت او جلب شد و او گویی در عالم خواب و بیداری به سر میبرد.
_اصلان....اصلان....بچمون.....
زیر لب اسم مرد بی وفایش را آنقدر صدا زد که به بیمارستان رسید. توسط پرستارها تن بی جانش، جا به جا شد و چند دقیقه بعد با فریاد مرد بی وفایش پلکهایش را از هم باز کرد و صورت آشفته اصلان را از همان فاصله دید.
یقه دکتر را در دستانش فشرده بود و در صورتش میغرید. آخرین چیزی که واضح شنید صدای وحشت زده دکتر بود.
_متاسفانه کلی خون از دست داده جنین سقط شده و جون همسرتون تو خطره....💔
https://t.me/+ANjpVuFdj2s0NTU0
https://t.me/+ANjpVuFdj2s0NTU0
https://t.me/+ANjpVuFdj2s0NTU0
https://t.me/+ANjpVuFdj2s0NTU0
اصلان کیهان رئیس مافیای اسلحه مرد خشن و جذابی که دخترا میمیرن برای نیم نگاهش ولی اون گیرش چفت نگاه آبی رنگ اون دختر دردسرسازه! ولی باشنیدن جواب رد از اون دختر اونو میدزده و....😈🤤🔥
https://t.me/+ANjpVuFdj2s0NTU0
https://t.me/+ANjpVuFdj2s0NTU0
https://t.me/+ANjpVuFdj2s0NTU0
https://t.me/+ANjpVuFdj2s0NTU0
هقی زد و همانطور که از درد به خودش میپیچید با خودش پچ زد
-خدایا، نکنه بلایی سر بچه ام بیاد؟!
خیسی و قرمزی خون مانند انشعابهای رود روی پاهای برهنه اش حرکت میکرد.
غزال با انگشتهای ظریف یخ زده اش زیر دلش را گرفته و میفشرد..
خون تا زیر ناخنهای نباتی رنگش رفته بود..چقدر این جنین را میپرستید..زیر لب درحالیکه پلک بر هم فشرده بود پچ زد:
-آخ خدا، بچم!!
این کودک قرار نبود ناخواسته باشد.. هیچ چیز درست پیش نرفته بود..این کودک هم پدرش او را میخواست هم مادرش، اما لعنت بر طالع بد!!!
از درد جیغی کشید:
-بچم..بچم داره میمیره...
جنینش نزدیک به ستون فقرات قرار گرفته بود و حاملگی پر خطر و پنهانی که داشت. انگار حالا میخواست جانش را بگیرد.
سه ماهه باردار بود اما پریود هم میشد و هیچ علائمی جز احتیاج به بوی پدر کودکش و اوق زدنهای صبحگاهی که شبانه اتفاق می افتاد نداشت..
غرق در خون با چشمان دو دو زنش خودش را به درب بیرونی ساختمان رساند
تنها بود مرد بی وفایش نه خبری از او میگرفت نه از جنینی که در شکم داشت.
با عقی که زد توجه پیرزن همسایه سمت او جلب شد و او گویی در عالم خواب و بیداری به سر میبرد.
_اصلان....اصلان....بچمون.....
زیر لب اسم مرد بی وفایش را آنقدر صدا زد که به بیمارستان رسید. توسط پرستارها تن بی جانش، جا به جا شد و چند دقیقه بعد با فریاد مرد بی وفایش پلکهایش را از هم باز کرد و صورت آشفته اصلان را از همان فاصله دید.
یقه دکتر را در دستانش فشرده بود و در صورتش میغرید. آخرین چیزی که واضح شنید صدای وحشت زده دکتر بود.
_متاسفانه کلی خون از دست داده جنین سقط شده و جون همسرتون تو خطره....💔
https://t.me/+ANjpVuFdj2s0NTU0
https://t.me/+ANjpVuFdj2s0NTU0
https://t.me/+ANjpVuFdj2s0NTU0
https://t.me/+ANjpVuFdj2s0NTU0
اصلان کیهان رئیس مافیای اسلحه مرد خشن و جذابی که دخترا میمیرن برای نیم نگاهش ولی اون گیرش چفت نگاه آبی رنگ اون دختر دردسرسازه! ولی باشنیدن جواب رد از اون دختر اونو میدزده و....😈🤤🔥
https://t.me/+ANjpVuFdj2s0NTU0
https://t.me/+ANjpVuFdj2s0NTU0
https://t.me/+ANjpVuFdj2s0NTU0
https://t.me/+ANjpVuFdj2s0NTU0