اشو


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: not specified


✔️ کپی مطالب فقط با ذکر منبع مجاز هست
Admin
@hossein_mysticosm
کانال اختصاصی اشو
مطالب اشو در این کانال کاملا اختصاصی قرار میگیرد

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Statistics
Posts filter


سلام همراهان عزیز

دوستان عزیزم حق اشتراک آذر ماه کانال (قانون جبران) را واریز کنید

5894 6311 2012 0597
حسین اکبرلو
بانک رفاه

در صورت واریز حتما اطلاع دهید سپاس از همراهی تان 🌹
@hossein_mysticosm


ادامه ...


به راستی بسیار تناقض گونه است. نوشته ها مقدس از گورو ها سخن می گریند - بی پیر نمی توان به آگاهی رسید. اما گورو ها به گونه نمادین ضد نوشته ها مقدس هستند. خود این ایده که پیر به شما دانش خواهد بخشید، به معنا آن نیست که او برایتان دانش فراهم می آورد، بلکه به معنی آن است که تنها یک راهنمای زنده می تواند سودمند باشد. چرا؟ برای این که او می تواند شما را بشناسد.
هیچ نوشتاری نمی تواند شما را بشناسد. نوشتار ها برای فرد ویژه ای نوشته نمی شوند، آن ها برای هم همه هستند و هنگامی که بنا است روشی داده شود، شخصیت شما می بایست بسیار بسیار دقیق و دانشمندانه به نگرش آورده شود. دانشی که گورو می بایست انتقال دهد، همواره در نهان و به گونه خصوصی از پیر به شاگرد انتقال داده شده است.
چرا نهان کاری؟ زیرا تنها در نهان است که می توان آگاهی را انتقال داد. از شاگرد خواسته می شود که دربارۀ آن به کسی چیزی نگوید. ذهن می خواهد گفتگو کند. اگر چیزی را می دانید بسیار دشوار است که رازش را نگه دارید. این یکی از سخت ترین کار ها است، اما شیوه استادان و گور وها همیشه این گونه بوده است. آن ها به شما چیزی می دهند، به شرط آن که درباره اش سخن نگویید چرا؟ چه نیازی به این رازداری است؟


ادامه دارد ...

اشو
مراقبه، هنر وجد و سرور
ص 142 و 143

اشو
@Oshocenterr


ادامه ...


آن ها با یکدیگر گوناگونی دارند و از همین رو است که در آیین ها کهن تا این اندازه روی داشتن پیر راهنما (گورو) پافشاری شده است. نوشتار ها مقدس پاسخ گو نیستند؛ تنها گورو ها می توانند دستگیر باشند. و گوروها همواره ضد نوشتار ها مقدس بوده اند، با آن که این نوشتار ها درباره گورو ها سخن گفته و همواره گوروها را ستوده اند، خود ایده یک گورو با نوشتار ها مقدس ناسازگاری دارد. زبان زد «بی پیر نمی توان به آگاهی رسید»، به راستی به معنا آن نیست که بدون پیر دانشی در کار نخواهد بود. بلکه به این معنا است که تنها با نوشته ها مقدس نمی توان به آگاهی رسید.
به یک راهنمای زنده نیاز است نه به نوشتاری مرده یک نوشتار نمی تواند بداند که شما چه گونه فردی هستید. یک کتاب همیشه کلّی می گوید و نمی تواند ویژه گوی باشد. چنین چیزی ناشدنی است و امکان پذیر نیست تنها فردی که زنده است، می تواند از نیاز هایگ شما و چیز ها ویژه ای که بر شما رخ خواهند داد، آگاهی داشته باشد.


ادامه دارد ...

اشو
مراقبه، هنر وجد و سرور
ص 141 و 142

اشو
@Oshocenterr


ادامه ...


روزه گرفتن برای پدید آوردن زمانی از درماندگی است و چنین درمانده شدنی را هرگز نیاز موده اید. بنابراین کسی که بارها و بارها روزه گرفته است شاید از این کار بهره ای نبرد؛ او نیاز خواهد داشت که بر زمان ها روزه داری اش بیفزاید یا اگر هرگز نرقصیده اید با پایکوبی کردن می توانید به آسانی یاری داده شوید، اما اگر یک رقصنده آزموده هستید، دیگر رقص صوفیانه درویشی به کارتان نخواهد آمد. به هیچ رو به کارتان نخواهد آمد چرا که شما آزموده و کارآمد هستید و کارآمد بودن به معنا آن است که کار خود را با بخش غیر ارادی ای از ذهن خود انجام می دهید. کارآیی همیشه به این معنی است.
از این رو است که 112 روش ژرف نگری به بار آمده است. شاید یکی به کارتان نیاید، اما دیگری بتواند یاریتان دهد.
و آنی که برایتان از همه سودمند تر است. روشی است که از همه رو برای تان ناشناخته است، چنان چه هرگز در شیوه ویژه ای آموزش ندیده اید، به زودی هنگام انجام آن درمانده خواهید شد. بنابراین، هنگام درمانده شدن هشیار باشید!
بنابراین نگرشتان به مراقبه کردن باشد، نه به کندالینی هنگامی که هشیارید، چیز هایی درونتان آغاز به رخ دادن خواهند کرد. برای نخستین بار، از جهانی درونی که بس بزرگ تر و گسترده تر و فراخ تر از گیتی است، آگاهی خواهید یافت و نیرو هایی ناشناخته از همه رو ناشناخته، درونتان آغاز به گردش خواهند کرد و پدیده هایی هرگز شنیده نشده و هرگز به پندار و رویا نیامده آغاز به رخ دادن خواهند کرد. اما آن ها در پیوند با هر کسی گوناگون خواهند بود و بنابراین بهتر است که درباره شان سخن گوییم.


ادامه دارد ...

اشو
مراقبه، هنر وجد و سرور
ص 140 و 141

اشو
@Oshocenterr


ادامه ...


و در پیوند با دیگران بیشتر انسان ها این که تنها درباره آگاهی سخن گفته شود، بسنده نخواهد بود، خست آن ها می بایست آموزش داده شوند هشیار بودن در شرایط عادی بسنده نیست خرفتی ذهن، بی حال و تنبلی و ناآگاهی، آن چنان تاریخچه درازی دارد و چندان دیرپای بوده است که شما تنها با گوش کردن سخن کریشنامورتی یا من یا دیگری. هرگز نمی توانید امید به هشیار شدن داشته باشید دشوار خواهد بود که از کار هایی که بار ها و بار ها بدون آگاهی انجام داده اید هشیاری به دست آورید.
به محل کار رسیده اید از همه رو ناآگاه از این که در حال گام برداشتن بوده اید؛ پیچیده اید گام برداشته اید در ساختمان را باز کرده اید. در همه زندگیتان این کار ها را انجام داده اید اکنون این ها سازوکاری غیر ارادی شده و از همه رو از آگاهی تان کنار رفته اند.
سپس، کریشنامورتی می گوید که از راه رفتن تان آگاه باشید. اما شما بی آن که آگاه باشید راه رفته اید خوی این کار چنان ژرف جا افتاده و بخشی از خون و استخوانتان شده است که. آن را بسیار دشوار جز می یابد.


ادامه دارد ...

اشو
مراقبه، هنر وجد و سرور و
ص 140

اشو
@Oshocenterr


ادامه ...


چنان چه بتوانید درست هنگامی که روزه داری شما را به پرت گاه مرگ رهنمون شده است درست هنگامی که مرگ می خواهد فرود آید هشیاری خود را نگاه دارید بدین، گونه مرگی در کار نخواهد بود و نه تنها این بار مرگی نخواهد بود. هیچ زمان دیگری نیز مرگی در کار نخواهد بود. شما پریده اید هنگامی که لحظه برایتان چنان سخت شد که دانستید دمی دیگر همه چیز از چنگتان بیرون خواهد رفت. دمی که دانستید چنان چه دم بعدی را از دست دهید نخواهید توانست دوباره باز گردید - هشیار باشید و سپس بپرید. روش این است که هشیار باشید و از آن جا که هشیار و آگاه بودن روش کار است. افراد آیین ذن می گویند که روشی در کار نیست. آگاه بودن به هیچ رو یک روش نیست. دلیل این که کریشنامورتی پیوسته می گوید که روشی در کار نیست، همین است.
بی شک هشیار بودن به راستی یک روش به شمار نمی آید، اما من باز هم آن را یک روش می،نامم چرا که اگر نتوانید هشیار باشید، درست زمانی که پریدن انجام پذیر می گردد. از دست خواهید رفت. بنابراین، اگر کسی بگوید که «تنها بسنده است که آگاه باشيد» این سخن می تواند در پیوند با یک فرد از میان ده هزار انسان درست باشد، اما این یک نفر کسی خواهد بود که به آستانه ای که در آن یا مرگ امکان پذیر است یا دیوانگی رسیده است. او به هر حال به چنین نقطه ای رسیده است.


ادامه دارد ...

اشو
مراقبه، هنر وجد و سرور
ص 139 و 140

اشو
@Oshocenterr


ادامه ...


از این رو است که صوفیان همواره چون انسان هایی دیوانه شمرده شده اند. آن ها را چون دیوانه می شناسند. آن ها به گونه عادی دیوانه اند. در بنگال نیز فرقه ای هست - فرقۀ فقیران باثول - که پیروانش به دراویش می مانند خود واژۀ بائول معنا دیوانه را میذدهد. آن ها افرادی دیوانه هستند.
دیوانگی زمان ها بسیاری رخ می دهد. اما اگر شیوه کار را بدانید آن گاه می تواند مراقبه رخ دهد. این رویداد همیشه در آستانه رخ می دهد؛ به همین دلیل است که عارفان همواره واژگان«لبه تیغ» را به کار برده اند. یا دیوانگی رخ می دهد یا مراقبه و هر شیوه ای بدن شما را چون لبه ای از شمشیر به کار می گیرد که با گذر از آن این رویداد یا آن رویداد امکان پذیر است.
اما، روش پریدن به میان مراقبه چیست؟ از دو روش سخن گفته ام روزه داری و رقص همۀ شیوه ها مراقبه برای آنند که شما را به آستانه جایی که می توانید از آن پرش انجام دهید برسانند؛ اما خود پرش را تنها از راه شیوه ای بسیار ساده و بسیار بی روش انجام دهید.


ادامه دارد ...

اشو
مراقبه، هنر وجد و سرور
ص 138 و 139

اشو
@Oshocenterr


ادامه ...


پرش را از هر نقطه مرزی ای میذتوان انجام داد صوفیان رقص را به کار برده اند. هنگام رقصیدن زمانی می رسد که احساسی غیر زمینی به شما دست می دهد در کنار یک رقص کننده صوفی راستین حتی بینندگان نیز احساس غیر زمینی پیدا خواهند کرد. سماع کننده به کمک جنبش ها بدنی، جنبش ها بدنی آهنگ داری که انجام می دهد به زودی آغاز می کند. احساس کند که از بدنش جدا است و با آن فرق می کند فرد می بایست جنبش را آغاز کند. اما دیری نمی گذرد که یک سازوکار غیر ارادی بدن، او را فرا می گیرد.
شما آغاز می کنید، اما چنان چه پایان کنار نیز در دست شما باشد رقصتان یک رقص معمولی بوده است، اما چنان چه آغاز کردید و در پایان احساس کردید که جایی در میانه رقص، سازوکاری غیر ارادی شما را در ربوده است، آن گاه رقص شما یک رقص درویشی بوده است. شما چنان تند می چرخید که بدنتان می لرزد و اختیارش را از دست می دهید.
این همان نقطه ای است که در آن می توانید یا دیوانه شوید، یا پرش انجام دهید. امکانش هست که دیوانه شوید چرا که سازوکاری غیر ارادی چرخش بدنتان را به خود گرفته است این سازوکار فرا سوی فرمانرانی شما است. از شما کاری برنمی آید از این چرخش غیرارادی شاید دیوانه شوید و هرگز نتوانید به خود آیید این همان نقطه ای است که یا دیوانگی رخ می دهد یا اگر شیوه پریدن را بدانید، مراقبه.


ادامه دارد ...

اشو
مراقبه، هنر وجد و سرور
ص 138

اشو
@Oshocenterr


ادامه ...


از هر نقطه مرزی ای میذتوانید پرش خود را انجام دهید. روزه داری به کار رفته است تا انسان را به مرز رساند با روزه داری دراز و پیوسته به آستانه پرش می رسید. بدن انسانی به گونه عادی می تواند روزه ای 90 روزه را تاب آورد، اما آن گاه زمانی که بدن از همه رو وامانده شد و اندوخته هایی که برای زمان ها ناچاری کنار گذاشته بود، به پایان رسیدند. در آن زمان دو چیز امکان پذیر است. چنانذچه کاری انجام ندهید، می تواند مرگ رخ دهد. اما چنان چه از این دم برای مراقبه بهره برید می توانید پرش کنید.
اگر هیچ کاری انجام نداده و همچنان روزه خود را دنبال کنید، شاید بمیرید. چنین کاری خودکشی خواهد بود ماهاویرا که در تاریخ بالندگی بشر روزه داری را ژرف تر از هر کس دیگری آزمایش کرد، تنها کسی است که به پیروانش اجازه خودکشی روحانی داده است. او این کار را سانت ها را 1 نامید که در نقطه آستانه - جایی که 2 راه بیش تر پیش پایتان نیست - انجام شدنی است. در یک دم یگانه یا میتوانید بمیرید یا می توانید بپرید. اگر روش ویژه ای را به کار بندید. می توانید بپرید بدین گونه به گفته ماهاویرا کار شما خودکشی نبوده، بلکه یک انفجار روحانی بسیار بزرگ خواهد بود. ماهاویرا تنها کسی بود - تنها کسی که گفته است اگر شهامت داشته باشید، حتی خودکشی کردن هم می توانید به کار پیشرفت روحانیتان آید.


ادامه دارد ...

اشو
مراقبه، هنر وجد و سرور
ص 137

اشو
@Oshocenterr


ادامه ...


در آن روز ها برای بیماری ها تنها یک توضیح یافت می شد. اگر از بیماری ویژه ای رنج می بردید. نشانه آن بود که کارما شما کارما گذشته شما بد بوده اند. اگر ماهاویرا از بیماری ای رنج می کشید، به معنا این بود که هنوز دست خوش پیامد ها کارمایش بود. نمی توانست چنین باشد؛ بنابراین، داستان نبوغ آمیزی بافته شد این که «گوشالاک»، رقیب ماهاویرا داشت، بر ضد او نیرو ها اهریمنی به کار می گرفت. اما، موضوع به هیچ رو این گونه نبود.
گردش طبیعی و بیولوژیکی به سوی پایین است، اما گردش روحانی رو به سوی بالا دارد و همۀ ساختار زیستی بدن انسان برای گردش رو به پایین انرژی ساخته شده است.
شاید اندک اندک در بدن خویش دگرگونی ها بسیاری را احساس کنید، اما نخستین دگرگونی ها در بدن لطیف رخ خواهند داد. مراقبه تنها یک ابزار است تا از زمخت به لطیف پلی زده شود. هنگامی که می گویم «مراقبه» منظورم تنها همین موضوع است معنا مراقبه این است که بتوانید از بدن زمخت خود بیرون بپرید، اما برای انجام چنین پرشی به یاری بدن زمخت خویش نیاز دارید؛ می بایست آن را چون یک سکوی پرش به کار برید.


ادامه دارد ...

اشو
مراقبه، هنر وجد و سرور
ص 136 و 137

اشو
@Oshocenterr


سلام دوستان عزیزم

دوستان عزیز پرداخت حق اشتراک ماهانه کانال را در صورت توان مالی پرداخت کنید، ما هیچ راه درآمدی نداریم جز پرداخت حق اشتراک ماهانه نداریم

(پرداخت حق اشتراک ماهانه اجباری نیست هر کسی واقعا کانال بهش کمک کرده واریز نماید در صورتی که عضو جدید هستید اجباری نیست اگر کمکتون کرد اقدام کنید)

6037 6974 9743 0766
حسین اکبرلو
بانک صادرات

سپاس از همراهی و توجه شما🌹❤️


ادامه ...


همین که نیرو به بالا گردش پیدا کرد، چه بسا بیماری ها بسیاری آغاز به رخ دادن کنند، چرا که شما نظم زیستی سراپای ارگانیزم خود را بر هم زده اید بودا با بیماری بسیار در گذشت؛ ماهاویرا که درگذشت بسیار بیمار بود رامانا ماهاریشی از سرطان مرد؛ راما کریشنا از سرطان درگذشت. دلیلش این است که همۀ سازوکار زیست شناسانه بدن پریشان می شود. دلایل دیگری نیز بر شمرده شده است: اما آن ها بی معنی هستند. چین ها داستان ها بسیاری ساختند، زیرا نمی توانستند به پندار آورند که ماهاویرا می توانسته بیمار بوده باشد. برای من، عکس ایـن مـوضـوع درست است و من نمی توانم به پندار آورم که او چگونه می توانسته از همه رو تندرست باشد. او نمی توانسته تندرست باشد، زیرا زندگی او بنا بود واپسین زاده شدنش باشد و بنابراین همۀ ساختار زیستی اش می بایست در هم فرو می ریخت. ساختاری که هزاران سال پیوسته مانده بود، می بایست فرو می پاشید. او نمی توانست تندرست باشد؛ در پایان می بایست بسیار بیمار بوده باشد و بیمار هم بود اما برای پیروانش بسیار سخت است که به پندار آورند ماهاویرا بیمار بوده است.


ادامه دارد ...

اشو
مراقبه، هنر وجد و سرور
ص 135 و 136

اشو
@Oshocenterr


ادامه ...


می بایست به مراقبه درونی پرداخت، آن گاه انرژی آغاز به گردش خواهد کرد کاری که بایست از راه شما انجام شود، خود مراقبه است. هنگامی که به ژرفایگ آن فرو رفتید. نیروی درونی آغاز به بالا آمدن می کند و شما دگرگون شدن جریان را حس خواهید کرد. این دگرگونی به چهره ها بسیاری می تواند حس گردد، حتی آن را از راه جسمانی هم می توان احساس کرد.
برای نمونه، به گونه عادی و از دیدگاه زیست شناسانه، یک نشانه تندرستی خوب این است که پاها شما گرم و سرتان خنک باشد. از دیدگاه زیست شناسی این موضوع نشانه تندرستی است. هنگامی که وارونش رخ دهد - پاها- سرد و سرگرم شود فرد بیمار می گردد. اما هنگام بالا رفتن کندالینی نیز همین امر رخ می دهد، پاها سرد می شوند.
راستی این است که گرما پاها چیزی نیستند، جز نیروی جنسی ای که رو به پایین گردش می کند. همین که نیروی زندگی کندالینی آغاز به گردش رو به بالا کرد نیروی جنسی در پی اش می رود. آغاز به گردش رو به بالا می کند؛ بنابراین پاها سرد و سر سر گرم می گردد. از دیدگاه تندرستی برای پا ها بهتر است که از سر گرم تر باشند، اما از دیدگاه روحانی بهتر است که پاها خنک تر باشند، چرا که این موضوع نشانه گردش رو به بالای انرژی است.



ادامه دارد ...

اشو
مراقبه، هنر وجد و سرور
ص 134 و 135

اشو
@Oshocenterr


ادامه ...


هر چه مسیر ژرف تر باشد ناخواسته تر است. می توانم دستم را جابجا کنم - راستای آن به خواست من بستگی دارد ـ اما نمی توانم خون خود را جابجا کنم. می توانم تلاش کنم انسان با سال ها و سال عا آموزش دیدن می تواند گردش خونش را خود خواسته سازد. - هاتا یوگا می تواند این کار را انجام دهد؛ چنین کاری انجام شده است، ناشدنی نیست، اما بیهوده است. این که انسان 30 سال آموزش ببیند تا تنها بتواند به گردش خونش فرمان براند، کاری پوچ و تهی مغزانه ،است، چرا که از این چیرگی بهره ای به دست نمی آید گردش خون نا خود خواسته است و به خواست شما نیازی ندارد. خوراک را میخورید و همین که از گلویتان پایین رفت دیگر به خواست شما نیازی نیست ماشین بدن، سازوکار تن، کار ها را به عهده گرفته و پیوسته کار ها بایسته را انجام می دهد. خواب شما خودخواسته نیست زاده شدنتان، مرگ تان، خود خواسته نیست. این ها سازوکار هایی نا خود خواسته اند.
کندالینی از این ها هم ژرف تر است؛ ژرف تر از مرگتان ژرف تر از زاده شدنتان ژرف تر از خونتان؛ زیرا کندالینی جریان کالبد دوم شما است. خون گردش بدن مادی شما است. کندالینی گردش کالبد اتری تان است و از همه رو ناخواسته کار می کند؛ حتی یک ها تایوگی نیز نمی تواند به خواست خود با آن کاری انجام دهد.


ادامه دارد ...

اشو
مراقبه، هنر وجد و سرور
ص 134

اشو
@Oshocenterr


انتقادات پیشنهاد هاتون را برام بفرستید

@hossein_mysticosm


ادامه ...


همه این ها بستگی دارد. راستی این است که چاکرا ها بی شمارند و در هر جنبشی در هر گامی از پیشروی کندالینی چاکرایی دم دست است تا کمک کند. چنان چه یاری ای مورد نیاز باشد می تواند داده شود.
از این رو ایت که پافشاری می کنم آشنایی ذهنی با کندالینی به درد نمی خورد و مراقبه راستین به گونه ای است که به هیچ رو با کندالینی کاری ندارد. اگر کندالینی پدیدار شد مسئله دیگری است اما خود ژرف نگری با آن هیچ کاری ندارد مراقبه را حتی بی اشاره به کندالینی نیز می توان وانمود؛ به چنین اشاره ای نیازی نیست سخن گفتن از کندالینی باز نمودن مراقبه را دشوار تر می سازد. مراقبه را با خودش می توان برشمرد، نیازی نیست خود را با چاکراها به زحمت بیندازید؛ با خود مراقبه آغاز خواهید کرد. چنان چه گذرگاه کندالینی بسته باشد شاید به احساس کندالینی رسید، و چاکرا ها آن جا خواهند بود اما این موضوع از همه رو غیر ارادی خواهد بود. می بایست به یاد داشته باشید که این موضوع ناخواسته است و به هیچ رو به خواست شما بستگی ندارد.


ادامه دارد ...

اشو
مراقبه، هنر وجد و سرور
ص 133 و 134

اشو
@Oshocenterr


ادامه ...


زمانی که گرفتگی ای باشد راه کندالینی بند می آید؛ آن گاه چاکرای نزدیک آن، از کندالینی بند آمده به جنبش در می آید و پویا می شود. چاکرا به دلیل گرفتگی راه کندالینی به جنبش درآمده و چنان تند به گردش در می آید که از گردش آن نیرویی ویژه که می تواند گرفتگی را باز کند، پدید می آید.
اگر گذرگاه باز باشد، به هیچ چاکرایی نیاز نیست و شما هرگز چیزی را احساس نخواهید کرد. راستی این است که بودن چاکراها تنها برای یاری دادن شما است. چنان چه کندالینی به راه بندی برخورد، کمک درست در نزدیکی های آن است. بنابراین، چاکرا انرژی بند آمده را دریافت می کند. چنانچه نیرو نتواند پیش تر رود پس خواهد افتاد و پیش از آن که به پشت سر باز گردد. چاکرا توانش را از همه رو به خود خواهد کشید و کندالینی در چاکرا به جنبش درخواهد آمد انرژی به چرخش درآمده زنده تر و نیرومند تر می شود و هنگامی که دوباره به گرفتگی رسید، می تواند آن را در هم شکند. بنابراین چاکراها تنها یک ابزار و وسیله ای کمکی هستند.
چنان چه کندالینی به جنبش درآمده و گرفتگی ای سر راه آن نباشد هرگز هیچ چاکرایی را حس نخواهید کرد. از این روست که شاید کسی احساس کند 9 چاکرا دارد. اما دیگری 7 چاکرا و کسی دیگر 3 یا 4 یا یک چاکرا را حس کند و کس دیگری هیچ کدام را احساس نکند.


ادامه دارد ...

اشو
مراقبه، هنر وجد و سرور
ص 132 و 133

اشو
@Oshocenterr


ادامه ...


و یک نکته دیگر کندالینی و چاکرا ها در کالبد جسمانی شما جای نگرفته اند. آن ها به بدن لطيف شما سوكشما شريرا، وابسته اند، نه به این بدن زمخت تان بی شک نقاط همتایی یافت می شوند. چاکرا ها بخشی از سوکشما شریرا هستند، اما اندام ها و آناتومی شما نقاطی دارند که متناظر آن ها هستند. چنان چه چاکرایی درونی را حس کردید، تنها آن گاه است که نقطه متناظرش را احساس خواهید کرد وگرنه میت وانید همه بدن را کالبد شکافی کنید، اما چیزی چون چاکرا ها را پیدا نخواهید کرد.
این همه سخنان و این همه گویا شواهد و این همه ادعا ها دانشمندانه ای که می گویند بدن زمخت شما چیزی چون کندالینی و چاکرا ها دارد، مشتی یاوه یاوه مطلق است. نقاط متناظری هست، اما این نقاط را تنها هنگامی می توانید احساس کنید که چاکرا ها راستین را حس کرده باشید با گشودن کالبد جسمانی هیچ چیزی نمی تواند یافته شود؛ چیزی نیست که یافته شود بنابراین موضوع ما با اندام ها جسمی سروکار ندارد.


ادامه دارد ...

اشو
مراقبه، هنر وجد و سرور
ص 130 و 131

اشو
@Oshocenterr


ادامه ...


سپس تجربه ها خیالی در پی خواهند آمد و آغاز به ساختن جهانی بسیار دروغین در درون خود خواهید کرد جهان بیرونی خیالی است، اما نه به اندازۀ جهانی که می اوانید درون خود بیافرینید.
هر چیز درونی بایسته نیست که راست و درست باشد، زیرا پندار ها خیالی نیز درونی اند و رویا ها نیز در درون رخ می دهند. ذهن توانایی آن را دارد - توانایی بسیار نیرومند آن را که رویا بیند، خیال بیافریند و فرا افکنی کند. از این روست که بهتر است از همه رو بی نگرش به کندالینی و چاکرا ها به مراقبه نشینید. اگر به آنذها برخوردید خوب است. شاید چیزی را احساس کردید؛ تنها در این هنگام پرسش کنید. شاید کم کم احساس کردید چاکرایی کاری می کند، اما اجازه دهید که نخست احساس آن بیاید. شاید احساس کنید که انرژی دارد بالا می آید اما اجازه دهید که پیش تر احساس آن بیاید خیال بافی نکنید، درباره اش نیندیشید هیچ کوشش ذهنی ای انجام ندهید که آن را پیشاپیش دریابید. هیچ پیش فرضی نیاز نیست نه تنها نیاز نیست، بلکه بس زیان بار هم هست.


ادامه دارد ...

اشو
مراقبه، هنر وجد و سرور
ص 130

اشو
@Oshocenterr


ادامه ...


انسان بایست چاکراها را حس کند نه آن که درباره آن ها چیز بداند. می بایست حس کنید؛ حس گر ها را درون خودتان بفرستید. تنها هنگامی که چاکرا ها خود کندالینی خود و گذرگاه آن را شناختید، بهره می برید؛ و گرنه، دانش تنها سودی ندارد راستی این است که در پیوند با جهان درون دانش بسیار زیان بار بوده است. هر چه دانش بیش تری به دست آید. امکان حس کردن چیز ها راستین و قابل اطمینان کم تر می شود.
آغاز خواهید کرد که دانسته هاتان را به خود ببندید. هنگامی که کسی می گوید «چاکرا این جا است، مرکزش در این نقطه است» آغاز می کنید. چاکرای خود را در همان نقطه ببینید، در حالی که شاید به هیچ رو آن جا نباشد. آن گاه چاکرا ها خیالی خواهید آفرید. شما توانایی آفریدن دارید؛ ذهن می تواند این کار را انجام دهد. شما می توانید چاکرا ها خیالی بیافرینید و سپس از خیال شما جریانی آغاز خواهد شد که کندالینی نبوده، بلکه پنداری ساده - پدیده ای از همه رو خیالی و رویا گونه است.
همین که توانستید مراکز را به پندار آورده و یک کندالینی خیالی بیافرینید می توانید هر چیزی را بیافرینید.


ادامه دارد ...

اشو
مراقبه، هنر وجد و سرور
ص 129 و 130

اشو
@Oshocenterr

20 last posts shown.

2 899

subscribers
Channel statistics