#ادامه_پارت۱۹
اصلا نمیخواستم مشکلی پیش بیاد برای همین ابروهامرو بالا دادم و گفتم:
- باربد جون هرکی دوست داری بیخیال شو برو خونه! زن آراد تیاراست و اگه اینجا ببینه تورو داستان درست میکنه!
از صورتش کاملا معلوم بود چقدر تعجب کرده اما بعد از چند ثانیه با لبخند ملیحی گفت:
- این مشکل خودت و خواهرته! من میخوام برم عروسی دوستم در ضمن گشنمم هست!
سرمرو توی هوا چرخوندم و با حرص گفتم:
- باربد بیخیال! الان داری بخاطر غذا با من بحث میکنی؟ یه شب میبرمت رستوران هرچی خواستی بخور!
شونههاشرو بالا انداخت و ریلکس جواب داد:
- امشب بریم!
از شدت تعجب نسبتا داد زدم:
- الان؟ وسط عروسی خواهرم؟
هیچ تغییری توی صورتش ایجاد نشد و از همین موضوع معلومه چقدر جدیه!
دلم نمیخواست هیچ مشکلی پیش بیاد اما وجود باربد مشکل نبود، خود فاجعه بود!
مشغول فکر کردن بودم که باربد گفت:
- اصلا نگران بقیه هم نباش، هیچکس حواسش نیست که رفتی.
یه بار دیگه ثابت شد چقدر بیاهمیتم برای همه! ولی باید جلوی این اتفاقرو بگیرم برای همین نفسمرو به هوا بخشیدم و گفتم:
- نمیبخشمت ولی بریم!
سرشرو تکون داد و به سمت پارکینگ رفتیم که با خنده گفت:
- بعدش بریم خونه من؟
سرمرو از تاسف براش تکون دادم و سوال احمقانهاشرو بیجواب گذاشتم.
اصلا نمیخواستم مشکلی پیش بیاد برای همین ابروهامرو بالا دادم و گفتم:
- باربد جون هرکی دوست داری بیخیال شو برو خونه! زن آراد تیاراست و اگه اینجا ببینه تورو داستان درست میکنه!
از صورتش کاملا معلوم بود چقدر تعجب کرده اما بعد از چند ثانیه با لبخند ملیحی گفت:
- این مشکل خودت و خواهرته! من میخوام برم عروسی دوستم در ضمن گشنمم هست!
سرمرو توی هوا چرخوندم و با حرص گفتم:
- باربد بیخیال! الان داری بخاطر غذا با من بحث میکنی؟ یه شب میبرمت رستوران هرچی خواستی بخور!
شونههاشرو بالا انداخت و ریلکس جواب داد:
- امشب بریم!
از شدت تعجب نسبتا داد زدم:
- الان؟ وسط عروسی خواهرم؟
هیچ تغییری توی صورتش ایجاد نشد و از همین موضوع معلومه چقدر جدیه!
دلم نمیخواست هیچ مشکلی پیش بیاد اما وجود باربد مشکل نبود، خود فاجعه بود!
مشغول فکر کردن بودم که باربد گفت:
- اصلا نگران بقیه هم نباش، هیچکس حواسش نیست که رفتی.
یه بار دیگه ثابت شد چقدر بیاهمیتم برای همه! ولی باید جلوی این اتفاقرو بگیرم برای همین نفسمرو به هوا بخشیدم و گفتم:
- نمیبخشمت ولی بریم!
سرشرو تکون داد و به سمت پارکینگ رفتیم که با خنده گفت:
- بعدش بریم خونه من؟
سرمرو از تاسف براش تکون دادم و سوال احمقانهاشرو بیجواب گذاشتم.