Video is unavailable for watching
Show in Telegram
امروز صبح، وقتی به بازارچه رفتم، صحنهی بسیار دلنشینی را مشاهده کردم. هوا سرد و بارانی بود.
در میان همهمه و رفت و آمد فروشندگان یک فروشنده مهربان را دیدم که کاور گوشی میفروخت.
روی میز او، یک گربه کوچک آرام خوابیده بود.
فروشنده برای گرم کردن گربه، یک پارچه کوچک آبی رنگ را روی او انداخته بود.🌹🐾
@Nostalzhea
در میان همهمه و رفت و آمد فروشندگان یک فروشنده مهربان را دیدم که کاور گوشی میفروخت.
روی میز او، یک گربه کوچک آرام خوابیده بود.
فروشنده برای گرم کردن گربه، یک پارچه کوچک آبی رنگ را روی او انداخته بود.🌹🐾
@Nostalzhea