خیلی قشنگـه حتما بخونیـن👌
فردی هنگام راه رفتن پایش
به سکه ای خورد.
تاریک بود، فکر کرد طلاست.
کاغذی را آتش زد تا آن را ببیند.
دید 2 ریالی است.
بعد دید کاغذی که آتش زده،
هزار تومانی بوده. گفت:
چی را برای چی آتش زدم!
و این حکایت زندگی خیلی از ماهاست
که چیزهای با ارزش را برای
چیزهای بی ارزش آتش می زنیم
و خودمان هم خبر نداریم.
آرامش امروزمان را فدای چشم و
هم چشمی ها و مقایسه کردن های
خود میکنیم و سلامتی امروزمان
را با استرسها و نگرانی های بی مورد
به خطر می اندازیم ...
فردی هنگام راه رفتن پایش
به سکه ای خورد.
تاریک بود، فکر کرد طلاست.
کاغذی را آتش زد تا آن را ببیند.
دید 2 ریالی است.
بعد دید کاغذی که آتش زده،
هزار تومانی بوده. گفت:
چی را برای چی آتش زدم!
و این حکایت زندگی خیلی از ماهاست
که چیزهای با ارزش را برای
چیزهای بی ارزش آتش می زنیم
و خودمان هم خبر نداریم.
آرامش امروزمان را فدای چشم و
هم چشمی ها و مقایسه کردن های
خود میکنیم و سلامتی امروزمان
را با استرسها و نگرانی های بی مورد
به خطر می اندازیم ...