۴ #بهمن سالروز درگذشت بانو #فروزان
(زاده ۳ شهریور ۱۳۱۶ بندر انزلی – درگذشته ۴ بهمن ۱۳۹۴ تهران) بازیگر و دوبلور
او از سال ۱۳۴۱ با دوبله و گویندگی، فعالیتش را آغاز کرد و از سال ۱۳۴۲ با فیلم ساحل انتظار به کارگردانی سیامک یاسمی، در سینما فعال شد و تا سال ۱۳۵۶ ادامه داد.
نزدیک به ۱۵ سال به نقشآفرینی در سینمای تجاری به همراه فردین، از ستارگان آثار موسوم به فیلمفارسی بود. در کارنامه او چند فیلم متفاوت از بقیه نیز به چشم میخورد که حاصل همکاریاش با داریوش مهرجویی و علی حاتمی است.
در سال ۱۳۴۸ در نخستین جشنواره سپاس، برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن برای فیلم تنگه اژدها ساخته سیامک یاسمی شد.
در دهه ۵۰ مسیر متفاوتی را در انتخابهایش پیش گرفت و گزیدهتر از دهه ۴۰ به فعالیت پرداخت و در سال ۱۳۵۰ در فیلم باباشمل ساخته علی حاتمی حضور یافت که حاصل این همکاری، دریافت جایزه بهترین بازیگر زن از جشنواره سپاس بود.
وی پس از انقلاب در ایران ماند و با منع از کار هنری، هیچگاه در جمع هنرمندان و دوستدارانش ظاهر نشد و حاضر به انجام مصاحبه با هیچیک از کانالهای تلویزیونی نبود. اما در خاطراتش، از روزهای سخت آن دوران داشته گفته است.
امیر امینی، روزنامهنگار، خاطرهای از آن زمان منتشر کردهاست که در زیر میخوانید:
"خبر درگذشت خانم فروزان مرا به یاد خاطرهای از او انداخت. شاید باخبر باشید که اموال وی مانند بسیاری از هنرپیشگان در اوایل انقلاب مصادره شد؛ از جمله خانه او در خیابان ایتالیا که ویلایی بسیار بزرگ و شیک بود و بنیاد مستضعفان آنجا را گرفت. در آن ساختمان همه امور بنیاد انجام میشد، از جمله مجله "جانباز" ارگان بنیاد هم از همین خانه منتشر میشد.
در سال ۱۳۶۶ که من معاون سردبیر مجله بنیاد بودم، نگهبانهای خانه میگفتند که هرشب خانومی ناشناس میآید و بدون اجازه وارد خانه شده، باغچه ها را آب میدهد!
یکشب دو نفر از مدیران تصمیم گرفتند شب در دفتر مجله "ساختمان خانه فروزان" بمانند واز کار این بانوی اسرارآمیز، سر در بیاورند. من هم آن شب با دوستان روزنامهنگار ماندم و در کمال حیرت دیدم زنی که آخر شبها به خانه سر میزند، فروزان صاحب قبلی خانه است! او با همان زیبایی خاصش در سینما و با متانت وارد خانه شد و بدون اینکه حرفی بزند، یکراست رفت سراغ باغچه و مشغول آب دادن به گلها شد.
همکارانی که مذهبی و محافظهکار بودند، نخواستند با فروزان همصحبت شوند؛ اما من که هرگز بلد نبودم و نیستم همرنگ جماعت شوم و اعتقادات خاص خودم را داشتم و دارم، جلو رفتم؛ سلام کردم و گفتم: خانم فروزان من روزها اینجا توی این خانه نماز میخوانم، شما به عنوان مالک اصلی این خانه، راضی هستید یا نه؟ به نظرم هنوز دلتون با این خونه هست! جوابی که فروزان آن شب کنار باغچه خانه تصاحب شدهاش به من داد، تا ابد در دل و مغزم ماندگار شد! او در پاسخ به من تنها یک جمله گفت: "آقاپسر ببین اگه قبل از انقلاب نمازخوان بودی من راضیام، اما اگه بنا به مصلحت این دوره زمونه و برای منافع خودت یهو مؤمن شدی و مثل خیلیها نماز میخونی، من هرگز راضی نیستم”! من تا ابد یاد و کرامت فروزان را فراموش نخواهم کرد."
(زاده ۳ شهریور ۱۳۱۶ بندر انزلی – درگذشته ۴ بهمن ۱۳۹۴ تهران) بازیگر و دوبلور
او از سال ۱۳۴۱ با دوبله و گویندگی، فعالیتش را آغاز کرد و از سال ۱۳۴۲ با فیلم ساحل انتظار به کارگردانی سیامک یاسمی، در سینما فعال شد و تا سال ۱۳۵۶ ادامه داد.
نزدیک به ۱۵ سال به نقشآفرینی در سینمای تجاری به همراه فردین، از ستارگان آثار موسوم به فیلمفارسی بود. در کارنامه او چند فیلم متفاوت از بقیه نیز به چشم میخورد که حاصل همکاریاش با داریوش مهرجویی و علی حاتمی است.
در سال ۱۳۴۸ در نخستین جشنواره سپاس، برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن برای فیلم تنگه اژدها ساخته سیامک یاسمی شد.
در دهه ۵۰ مسیر متفاوتی را در انتخابهایش پیش گرفت و گزیدهتر از دهه ۴۰ به فعالیت پرداخت و در سال ۱۳۵۰ در فیلم باباشمل ساخته علی حاتمی حضور یافت که حاصل این همکاری، دریافت جایزه بهترین بازیگر زن از جشنواره سپاس بود.
وی پس از انقلاب در ایران ماند و با منع از کار هنری، هیچگاه در جمع هنرمندان و دوستدارانش ظاهر نشد و حاضر به انجام مصاحبه با هیچیک از کانالهای تلویزیونی نبود. اما در خاطراتش، از روزهای سخت آن دوران داشته گفته است.
امیر امینی، روزنامهنگار، خاطرهای از آن زمان منتشر کردهاست که در زیر میخوانید:
"خبر درگذشت خانم فروزان مرا به یاد خاطرهای از او انداخت. شاید باخبر باشید که اموال وی مانند بسیاری از هنرپیشگان در اوایل انقلاب مصادره شد؛ از جمله خانه او در خیابان ایتالیا که ویلایی بسیار بزرگ و شیک بود و بنیاد مستضعفان آنجا را گرفت. در آن ساختمان همه امور بنیاد انجام میشد، از جمله مجله "جانباز" ارگان بنیاد هم از همین خانه منتشر میشد.
در سال ۱۳۶۶ که من معاون سردبیر مجله بنیاد بودم، نگهبانهای خانه میگفتند که هرشب خانومی ناشناس میآید و بدون اجازه وارد خانه شده، باغچه ها را آب میدهد!
یکشب دو نفر از مدیران تصمیم گرفتند شب در دفتر مجله "ساختمان خانه فروزان" بمانند واز کار این بانوی اسرارآمیز، سر در بیاورند. من هم آن شب با دوستان روزنامهنگار ماندم و در کمال حیرت دیدم زنی که آخر شبها به خانه سر میزند، فروزان صاحب قبلی خانه است! او با همان زیبایی خاصش در سینما و با متانت وارد خانه شد و بدون اینکه حرفی بزند، یکراست رفت سراغ باغچه و مشغول آب دادن به گلها شد.
همکارانی که مذهبی و محافظهکار بودند، نخواستند با فروزان همصحبت شوند؛ اما من که هرگز بلد نبودم و نیستم همرنگ جماعت شوم و اعتقادات خاص خودم را داشتم و دارم، جلو رفتم؛ سلام کردم و گفتم: خانم فروزان من روزها اینجا توی این خانه نماز میخوانم، شما به عنوان مالک اصلی این خانه، راضی هستید یا نه؟ به نظرم هنوز دلتون با این خونه هست! جوابی که فروزان آن شب کنار باغچه خانه تصاحب شدهاش به من داد، تا ابد در دل و مغزم ماندگار شد! او در پاسخ به من تنها یک جمله گفت: "آقاپسر ببین اگه قبل از انقلاب نمازخوان بودی من راضیام، اما اگه بنا به مصلحت این دوره زمونه و برای منافع خودت یهو مؤمن شدی و مثل خیلیها نماز میخونی، من هرگز راضی نیستم”! من تا ابد یاد و کرامت فروزان را فراموش نخواهم کرد."