اصطلاح «داستايفسكىزدگى» در توصيف احوال آدمهايى به كار مىرود كه در مرز جنون ايستادهاند، كسانى كه از چيرگى بر عواطف شيدايى و غريب خويش درماندهاند. داستايفسكى روان بشر را طورى تجزيه و تحليل مىكرد كه گويى از ميكروسكوپ استفاده مىكند: كژىها و كاستىهاى بشرى را براى روشنتر ديدن و دقيقتر شناختن و بهتر توجيه كردنِ آنها به شكلى افراطى بزرگنمايى مىكرد. رمانهاى داستايفسكى فريادى دائمى و نقل رسوايى مستمرند. اين پيامد روش مشاهدهگرى نويسنده است كه حتى عواطفِ خاموش و معمولاً نهفتهٔ انسان را بلند جار مىزند. خرق عادت و شگفتى روش داستايفسكى نيز در همين نكته است. وقتى در يك فيلم ورزشى حركت تصاوير را كند مىكنند و ما اسبى را مىبينيم كه در برابر مانع بلند مىشود و با حركتى رو به جلو، كه يادآور پيش رفتن بىشتاب ماهى در آب است، به هوا برمىخيزد، سروكارمان با روشى حيرتآور و غيرمعمول است كه هدف آن تسهيل مشاهده و روشن كردن نكات رمزآلود پرش اسب است، منتها در قالب تصويرى دور از دنياى واقعى و عجيب و غريب.
از کتابِ «زندگی و آثار فیودور داستایفسکی»
استانیسلاو ماتسکه ویچ
ترجمهٔ روشن وزیری
از کتابِ «زندگی و آثار فیودور داستایفسکی»
استانیسلاو ماتسکه ویچ
ترجمهٔ روشن وزیری