در کتاب "ماموریت الهی اسرائیل علیه ایران" ترور نائب امام زمان و ارزش استراتژیک حذف نامبرده برای صهیونیستها را مورد برسی قرار میدهد:
اسرائیل ممکن است پیش از حمله به تأسیسات هستهای ایران یا پس از آن، رهبر عالی ایران علی خامنهای را ترور کند. ترور بالقوه علی خامنهای، رهبر ایران، همراه با حمله به تاسیسات هستهای ایران، از نظر استراتژیک ضربه مهمی با هدف دستیابی به اهداف متعددی خواهد بود. هدف اولیه حذف یک چهره کلیدی رژیم ایران و برهم زدن ساختار رهبری آن خواهد بود. ترور خامنهای قبل از شروع موجهای حمله به تأسیسات هستهای ایران میتواند چندین مزیت استراتژیک داشته باشد. اولاً، حذف ناگهانی رهبر ایران می تواند خلاء قدرت و هرج و مرج داخلی در رژیم ایجاد کند و به طور بالقوه فرآیندهای تصمیم گیری و توانایی واکنش را مختل کند. این بی نظمی می تواند فرصتی برای حمله به تاسیسات هسته ای ایران با کاهش مقاومت و افزایش شانس موفقیت فراهم کند (نوترینو: به عبارت دیگر روی فروپاشی ساختار تصمیمگیری در درون نظام اسلامی حساب باز کرده اند، به مانند آنچه که در لبنان روی داد و پس از ترور سد حسن و هاشم صفی الدين، حزب الله نمیدانست چه باید بکند و مثل مرغ سر بریده به دور خود می چرخید).
ترور خامنه ای، تمرکز رژیم بر جنگ قدرت داخلی و مسائل جانشینی می تواند توجه و منابع را از دفاع از زیرساخت های هسته ای خود منحرف کند و آن را در برابر حملات آسیب پذیرتر کند. تاثیر روانی این ترور همچنین میتواند روحیه نیروها و حامیان ایرانی را تضعیف کند و عزم و توانایی آنها را برای واکنش مؤثر به حملات بعدی تضعیف کند. در مقابل، ترور خامنهای پس از حمله به تاسیسات هستهای ایران نیز میتواند مزایای استراتژیک داشته باشد. حمله اولیه می تواند برنامه هسته ای ایران را مختل کند و بخش مهمی از بازدارندگی استراتژیک و نفوذ منطقه ای ایران را از بین ببرد. ترور خامنهای در ادامه (پس از حمله به تاسیسات هسته ای) میتواند برای سرمایهگذاری بر بیثبات سازی بیشتر ساختار رهبری و تشدید جنگهای قدرت داخلی مورد استفاده قرار گیرد.
پس از حملات ویرانگر اسرائیل، مسئله فروپاشی رژیم به این بستگی دارد که آیا شوک دوگانه حملات سنگین و ترور خامنهای بر سازوکارهای انطباقی نظام چیره خواهد شد یا خیر. در حالی که جمهوری اسلامی از اعتراضات گسترده، تحریم ها و کشتارهای هدفمند جان سالم به در برده است، حذف همزمان رهبری از طریق ترور و زیرساخت های هسته ای و نظامی آن از طریق حملات ویرانگر می تواند توانایی آن را برای حفظ کنترل به خطر بیاندازد.
از آنجا که اسرائیل همچنان با چالش های امنیتی پیچیده و در حال تحول مواجه است، نقش موساد در حفاظت از منافع کشور حیاتی باقی خواهد ماند. توانایی این کشور برای انطباق با تهدیدات جدید، استفاده از فناوری پیشرفته و حفظ شبکه ای از دارایی های استراتژیک در شکل دهی به واکنش اسرائیل به پویایی های ژئوپلیتیکی خاورمیانه و فراتر از آن بسیار مهم خواهد بود. END
نوترینو: حذف نائب امام زمان برای صهیونیستها (و نه الزاما غربی ها) کمتر از انهدام برنامه هستهای نیست! در کتاب سناریوهای مختلف حذف در محیط امالقری را هم برسی میکند که در پست دیگری پرداخته میشود. بی تردید صهیونیستها رهبر نظام اسلامی را حذف کنند، ضربه استراتژیکی زده اند که این را سپاه ولی امر به خوبی میفهمد! نظام اسلامی عملا جایگزینی هم تراز برای ولی فقیه دوم ندارد و حذف وی مصیبت عظیمی برای نظام اسلامی خواهد بود!
@Neutrino_X
اسرائیل ممکن است پیش از حمله به تأسیسات هستهای ایران یا پس از آن، رهبر عالی ایران علی خامنهای را ترور کند. ترور بالقوه علی خامنهای، رهبر ایران، همراه با حمله به تاسیسات هستهای ایران، از نظر استراتژیک ضربه مهمی با هدف دستیابی به اهداف متعددی خواهد بود. هدف اولیه حذف یک چهره کلیدی رژیم ایران و برهم زدن ساختار رهبری آن خواهد بود. ترور خامنهای قبل از شروع موجهای حمله به تأسیسات هستهای ایران میتواند چندین مزیت استراتژیک داشته باشد. اولاً، حذف ناگهانی رهبر ایران می تواند خلاء قدرت و هرج و مرج داخلی در رژیم ایجاد کند و به طور بالقوه فرآیندهای تصمیم گیری و توانایی واکنش را مختل کند. این بی نظمی می تواند فرصتی برای حمله به تاسیسات هسته ای ایران با کاهش مقاومت و افزایش شانس موفقیت فراهم کند (نوترینو: به عبارت دیگر روی فروپاشی ساختار تصمیمگیری در درون نظام اسلامی حساب باز کرده اند، به مانند آنچه که در لبنان روی داد و پس از ترور سد حسن و هاشم صفی الدين، حزب الله نمیدانست چه باید بکند و مثل مرغ سر بریده به دور خود می چرخید).
ترور خامنه ای، تمرکز رژیم بر جنگ قدرت داخلی و مسائل جانشینی می تواند توجه و منابع را از دفاع از زیرساخت های هسته ای خود منحرف کند و آن را در برابر حملات آسیب پذیرتر کند. تاثیر روانی این ترور همچنین میتواند روحیه نیروها و حامیان ایرانی را تضعیف کند و عزم و توانایی آنها را برای واکنش مؤثر به حملات بعدی تضعیف کند. در مقابل، ترور خامنهای پس از حمله به تاسیسات هستهای ایران نیز میتواند مزایای استراتژیک داشته باشد. حمله اولیه می تواند برنامه هسته ای ایران را مختل کند و بخش مهمی از بازدارندگی استراتژیک و نفوذ منطقه ای ایران را از بین ببرد. ترور خامنهای در ادامه (پس از حمله به تاسیسات هسته ای) میتواند برای سرمایهگذاری بر بیثبات سازی بیشتر ساختار رهبری و تشدید جنگهای قدرت داخلی مورد استفاده قرار گیرد.
پس از حملات ویرانگر اسرائیل، مسئله فروپاشی رژیم به این بستگی دارد که آیا شوک دوگانه حملات سنگین و ترور خامنهای بر سازوکارهای انطباقی نظام چیره خواهد شد یا خیر. در حالی که جمهوری اسلامی از اعتراضات گسترده، تحریم ها و کشتارهای هدفمند جان سالم به در برده است، حذف همزمان رهبری از طریق ترور و زیرساخت های هسته ای و نظامی آن از طریق حملات ویرانگر می تواند توانایی آن را برای حفظ کنترل به خطر بیاندازد.
از آنجا که اسرائیل همچنان با چالش های امنیتی پیچیده و در حال تحول مواجه است، نقش موساد در حفاظت از منافع کشور حیاتی باقی خواهد ماند. توانایی این کشور برای انطباق با تهدیدات جدید، استفاده از فناوری پیشرفته و حفظ شبکه ای از دارایی های استراتژیک در شکل دهی به واکنش اسرائیل به پویایی های ژئوپلیتیکی خاورمیانه و فراتر از آن بسیار مهم خواهد بود. END
نوترینو: حذف نائب امام زمان برای صهیونیستها (و نه الزاما غربی ها) کمتر از انهدام برنامه هستهای نیست! در کتاب سناریوهای مختلف حذف در محیط امالقری را هم برسی میکند که در پست دیگری پرداخته میشود. بی تردید صهیونیستها رهبر نظام اسلامی را حذف کنند، ضربه استراتژیکی زده اند که این را سپاه ولی امر به خوبی میفهمد! نظام اسلامی عملا جایگزینی هم تراز برای ولی فقیه دوم ندارد و حذف وی مصیبت عظیمی برای نظام اسلامی خواهد بود!
@Neutrino_X