عبدالله. بن جعفر آماده رفتن میشود ولی اشک در چشمان دو جوان او (عَون و جعفر) حلقه زده ، آنها میخواهند همراه امام حسین ع به کوفه بروند
عبدالله از چشمان آنها حرف دلشان را میخواند : «عزیزانم شما میتوانید همراه امام به سفر بروید، ولی به من قول دهید در راه امام حسین ع تا پای جان بیاستید، مبادا مولایتان را تنها بگذارید»
- چشم بابا
عبدالله آنها را در آغوش میگیرد و برای بردن جواب نامه و بعنوان نماینده امام به مکه بازمیگردد
@navaye_karevan
عبدالله از چشمان آنها حرف دلشان را میخواند : «عزیزانم شما میتوانید همراه امام به سفر بروید، ولی به من قول دهید در راه امام حسین ع تا پای جان بیاستید، مبادا مولایتان را تنها بگذارید»
- چشم بابا
عبدالله آنها را در آغوش میگیرد و برای بردن جواب نامه و بعنوان نماینده امام به مکه بازمیگردد
@navaye_karevan