نادر در جهان موازی


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Art


من رو از سکوتم بخون.

Related channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Art
Statistics
Posts filter


غفلت می‌ورزیم و در آخر، بالاجبار رها میکنیم.


تو کلماتتی، حواست رو بده.


الهه همیشه میگه اگر یکی داره ۱۰ تا بهت میزنه، متقابلا داره ۱۰۰ تا به خودش میزنه.
نه به این معنی که کارماش میزنه به کمرش، یعنی اگر بی دلیل داره ناراحتت میکنه، مطمئن باش ۱۰ برابر همون خودش رو اذیت میکنه.
و این باعث میشه خیلی اروم تر باشم نسبت به آدمها.




خودمونیم، درسته این مکان بهم احساس درستی نمیده و مجبورم خودم رو باهاش وفق بدم، اما دانشکده هنر واقعا جای جالبیه،
یکی رو زمین نشسته داره سه‌تار میزنه همزمان از اون‌ور صدای آواز خوندن یسری از بچه‌ها میاد، همزمان یکی از کنارت با دوستاش رد میشه و موضوع بحثشون تحلیل مکبثه.
تو هیاهوی صداهای عجیب و غریبی هستی که میشنوی، یهو یکی سراسیمه از روبه رو با تخته شاسی و برگه های رو هوا میاد تو صورتت.
واقعا جالبه.


اینکه ذهن ما انقدر میتونه با قضاوت هاش آدم هارو تیره و تار کنه واقعا عجیب و ناراحت کننده‌ست.


این پسره رو از روز اولی که دیدم توی ذهنم خیلی قضاوت و مسخره کردم، فقط چون از مدل خندیدنش خوشم نمیومد.
امشب اتفاقی پیج اینستاشو پیدا کردم و دیدم توی اکثر کشورهای دنیا زندگی کرده، عکاسی و نقاشی میکنه و پادکست هم داره.
اگر قبل از تجربه‌ی حضوری دیدنش، پیجش رو میدیدم خیلی بنظرم جالب و بامزه میومد.


قضاوت های ما به طرز وحشتناکی برای خود ما مخربه.
صرفا همیشه آسیب مستقیم یا غیرمستقیمی به طرف قضاوت شونده نمیزنه اما نوع نگاه مارو جوری تغییر میده که خیلی چیزهارو از دست میدیم.








دوست دارم خودم‌ رو وقتی نمی‌ترسم






بعضی صبح ها که تو مترو هستم به یادت میوفتم، بعد یاد حرف ستاره میوفتم که میگه، آدمها هرچقدر هم کمرنگ و کوتاه توی زندگیت باشن اثرشون رو میذارن؛
بعد به اثر تو فکر میکنم.
وجود پررنگت در مدت زمان خیلی خیلی کوتاه که  میگن "حتی نباید" حسابش کنم.
مثل وقتهایی که میخوای توی سیاهی شب نقاشیت ستاره هاتو نشون بدی. قلممو رو به سفید آغشته میکنی و از دور نقطه هات رو پرت میکنی وسط بوم.
و بوم.
نقاشی همونه، حتی قلم سفید لمسش هم نکرده اما تغییری ملموس اتفاق افتاده.
همش فکر میکنم که چه درسی باید از تو بگیرم؟
باید دوباره به خودم یک سیلی محکم بزنم یا این دفعه رو بندازم گردن تو؟
میگردم، میگردم، میگردم و بعد دوباره برمیگردم سر نقطه‌ی اول، شب شده.
خسته‌م، میخوابم.
و دوباره
بعضی صبح ها به یادت میوفتم و لبخند میزنم که شاید منم اثرم رو گذاشته باشم.
اما مثبت تر.




"دوستِ بی‌ اسم."


اینجا، اینجا نمیشه تا وقتی ما اعتراض دیگران رو به تمسخر بگیریم.


ویدیو دختر علوم تحقیقات رو دیدم و آزاردهنده ترین اتفاق، لحظه ضرب و شتم اون دختر بیچاره نیست،
خنده ی دخترهای فیلم بردار و بی تفاوتی بقیه آدمهاست.


۱۲ آبان سال سه.
تصورم از دانشگاه چیز خیلی بیشتری بود، یه اکیپ کنار نشستن و راجع به ویژگی های اسفند ماهی ها و فروردینی ها حرف میزنن=)))))
روز اول‌.

20 last posts shown.